تمــــرکز روی ثروت و موفقیت
پول یکی از نمادهای قدرت است اما آموزش استفاده درست از آن قدرت بیشتری را به همراه می آورد مطالب این وبلاگ بر اساس کتاب هایی است که درمورد قدرت و پول و موفقیت

ممكن است زمانيكه انتظارش را نداريد سر و كله ايده هاي خلاقانه پديدار شود
جواني در يكي از شعب مك دونالد مشغول صرف غذا بود كه چشمش به كاميوني افتاد كه پر از وسايل دست دوم بود به فكر او آمد كه او هم يك كاميوني تهيه كند و خرت و پرت هاي مردم را بخرد برايان اسكودمور نام اين فرد بود كه اينكار را با 700 دلار پول شروع كرد و خيلي زود توانست كارش را رونق دهد در عرض 5 سال شعبه هاي زيادي را براي كارش ايجاد كرد و اكنون 1000 كاميون دارد و درآمد او بيش از 107 ميليون دلار است و اسم شركت او (( خرت و پرت اضافه داريد ميباشد

اين هم آدرس سايت شركتش

www.1800gotjunk.com/

ارسال در تاريخ پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

با آماندا هوکینگ (Amanda Hocking) آشنا شوید. چند وقتی است که خبرساز شده. آماندا هوکینگ 26 سال سن دارد. او ۹ کتاب را به نام خود منتشر کرده و ماهیانه بیش از ۱۰۰۰۰۰ نسخه از آن کتابها را بصورت الکترونیکی بفروش می رساند.

کتاب های او هرگز به صورت سنتی منتشر نشده اند. او از فروش ماهانه کتابهای خود پول زیادی به دست می آورد. کتاب های او قیمتی بین ۹۹ سنت تا ۳ دلار دارند و در فروشگاه های آمازون و barnesandnoble با فرمت کیندل یا نوک به فروش میرود.


درحال حاضر ناشر سنتی در جهان وجود ندارد که بتواند به آماندا هوکینگ شرایطی بهتر از آنچه که او درحال حاضر از فروشگاه کیندل بدست می آورد، پیشنهاد کند. این ژانویه او از ۹ عنوان کتاب خود ۴۵۰۰۰۰ نسخه فروخت.


با صرفه بودن فروشگاه کیندل

چرا این اتفاق رخ می دهد و چگونه رخ می دهد؟ اگر شما یک نویسنده مستقل هستید، می توانید کتابهای خود را با قیمتی پایین تر از قیمتی که ناشر سنتی تعیین می کند بفروشید. در این صورت شما پول بیشتری بدست می آورید، زیرا هزینه های شما تنها شامل هزینه تهیه کتاب الکترونیکی و طراحی جلد می باشد بعلاوه سهم نویسنده ای که کتابش بصورت سنتی منتشر شده ۳۰% می باشد در حالی که در این حالت شما ۷۰% دریافت می کنید(در آمریکا).

در ضمن، به دلیل اینکه قیمت کتاب شما ارزانتر است، خوانندگان تمایل بیشتری به خرید داستان شما دارند، حتی اگر نویسنده ای ناشناس باشید. در این روش شما فروش بیشتر و قیمت پایین تری دارید. اما زمانی که به مقیاس کافی برسید، سود بالایی میکنید.


بهترین مزیت آن مقیاس پذیری نامحدود است: کتاب الکترونیکی های شما در فروشگاه ها قرار دارند و هر روز بفروش می رسند اما نه قفسه ای خالی می شود و نه جلدها به پایان می رسند که باعث نگرانی شما شود.

ارسال در تاريخ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

خلاقیت: مرتضی سلطانی یکی از نمونه های مثالی مردان خودساخته این سرزمین است و البته، خطه مرکزی ایران زمین در طول تاریخ، فرزندان بزرگ و خودساخته معروفی را معرفی کرده که از آن جمله می توان به بزرگانی چون امبیرکبیر، پرفسور حسابی و دکتر قریب و دیگر بزرگان این سرزمین اشاره کرد.

او سختی های فراوانی کشید اما در دامن پاک مادری پرورش یافت که در دل آن رنج طاقت سوز، انسانی مستقل و متکی به نفس را پرورد که پله های ترقی را یکی یکی طی کرد و به موفقیت رسید.


[تصویر: 85099_803.jpg]


حالا او از آن سال های رنج و صد البته فروغ نگاه مهربان و نجیب مادر یاد می کند و بعد به جایی در بیست سال بعد می رسد که او صاحب یک برند بزرگ معروفی شده است و به پاس آن رنج ها، به نام مادرش در زادگاهش بیمارستانی می سازد.


این گفت و گو مروری است بر زندگی نامه و دیدگاه های مرتضی سلطانی، که به «سیمرغ صنعت ایران» مشهور است. مردی با اندیشه ای که انسان را به انسانیت می شناسد، به فضیلت ارج می نهد، آدمیت را در انسانیت می داند و رو به سوی افق های جهانی دارد.


سلطانی، بنیانگذار گروه صنعتی و پژوهشی زر و خالق برندهای معتبری چون زر ماکارون... است اما معتقد است که هرچه هست، هنوز کمترین است. از کودکی شان شروع کردیم تا وقتی تلاش آن جوان کم سن، بعد از سال ها زحمت، تحصیل و کار بی وقفه به ثمر نشست و مرتضی سلطانی توانست اولین گام خود را در مسیر آنچه که می خواست با موفقیت بردارد. راهی که با تاسیس کارخانه های ماشین سازی، قالب سازی، نورد لوله سرد، آرد و ماکارونی کماکان ادامه دارد.


مرتضی سلطانی، امروز، یک کارآفرین مطرح، یک صنعتگر موفق، یک صادرکننده نمونه و یک مدیر برتر است. او متواضعانه خود را سرباز صنعت سرزمینش می داند.


مرتضی سلطانی چشمانی الماس گونه، بشاش و نافذ دارد که از عمق نگاهش، صلابت و ایستادگی را می توان نظاره کرد. به دیدارش رفتیم تا بدانیم داستان فرهیختگی این الماس چگونه بوده و او از کجا آمده و چگونه به اینجا رسیده است؟


[تصویر: 85103_935.jpg]


*جناب آقای سلطانی. می خواهیم داستان زندگی و موفقیت شما را بررسی کنیم و چه بهتر که از همان ابتدا شروع کنیم. شما متولد چه سالی هستید و زمان کودکی تان چگونه است؟


من در سال 1340 به دنیا آمدم. مادرم، همسر دوم پدر بود. پدر از همسری دیگر 8 فرزند اشت و مادرم که بعد از فوت همسر اول به ناچار با پدر ازدواج کرده بود، باید بار زندگی و تربیت 3 فرزند یتیم دیگرش را هم به دوش می کشید. آغاز کودکی من، در محرومیت از حداقل های زندگی سپری شد. اما این تنها مشکل نبود، تقدیر، محبت واقعی پدر را نیز از من سلب کرد و حتی مرا مجبور ساخت در همان دوره کودکی، زمانی را از مهر مادری دور باشم. سرما، تنهایی، گرسنگی و بی محبتی، تمام چیزهایی بودند که در آن دوران، همراه من بودند...»


*خیلی از مردان بزرگی که بعدا پله های ترقی را طی کردند، در شرایط سخت بودند. شما هم با این شرایط سخت که در کودکی داشتید، توانستید به موفقیت امروزتان دست پیدا کنید.


من هم با افتخار تمام از روزهای سیاهی که پشت سر گذاشته ام یاد می کنم چون معتقدم اگر بتوان در چنین شرایط سختی، شرافت و عزت نفس را حفظ کرده و با تازیانه های بی رحم زندگی، خود را برای آینده ای درخشان آماده کرد، پس می توان آن دوران را با احساس افتخار یاد کرد.


من کودک دل شکسته و تنهایی بودم که برای زنده ماندن تلاش می کردم. تلاشی سخت و طاقت فرسا... روزهای پنجشنبه و جمعه به گورستان می رفتم تا شاید با شستن قبرها، اندک درآمدی به دست آورم و کمک خرجی برای مادر باشم با پای برهنه در خاک و گل می دویدم و با سطلی پر از آب در دستم، سنگ قبرها را می شستم...


آب از روی سنگ تا روی خاک های جلوی پایم سر ریز شد. گل لای انگشتان پایم لغزید و چشم به دستان پیرمردی داشتم که آرام آرام، سنگ قبر عزیز از دست رفته اش را نوازش می کرد. منتظر بودم پولم را بدهد تا بروم و قبر دیگری را بشویم.


چشمان آن پیرمرد به پاهایم دوخته شد... و من پاهایم را محکم تر در خاک فرو کردم... و او با تاسفی عمیق، زمزمه کرد: وای بر من، وای بر ما... آن مرد مهربان مرا با خود برد و کفشی پلاستیکی برایم خرید. هدیه ای ارزشمند برای کودکی تنها، ... این کفش ها هنوز از بهترین خاطرات و ارزشمندترین دارایی های من هستند.



*بسیار تاثیرگذار بود. گویا کودکی شما سرشار از تمامی ملالت هایی است که شاید بتوان آنها را فقط در داستان ها و کتاب ها جست و جو کرد. درست مثل داستان ها. پر از تلخی و رنج.


بله. البته در آن سن و سال من هم دنیایی از آرزوهای قشنگ داشتم، مثل آرزوی همه بچه های هم سن و سال خودم، هرچند متفاوت از آنها زندگی می گذراندم. البته آسمان زندگی من بی فروغ نبود چشمان مادری مهربان، چون ستارگان تابنده، شب های تاریک مرا روشن می کرد و بارقه های امید را در دلم زنده نگه می داشت. در دنیای واقعی چیزی جز فقر و سرما در کنارم نبود و هیچ کجا، آغوش گرمی به استقبالم نمی آمد، اما همیشه در کنارم مادری بود که به من درس «آدم بودن» را عاشقانه می آموخت...


*مادرتان هم که رنج مضاعف می کشید. با سه فرزند همسر مردی شده بود که هشت فرزند دیگر داشت و شرایط زندگی تان هم که سخت بود.


بله. شرایط زندگی سخت بود و مادر من، نمونه یک زن مظلوم و نجیب ایرانی بود. او زنی روستایی بود که با مناعت طبع و پاکیزگی فکر و روان خود، من را برای درست زندگی کردن و آدم بودن راهنمایی می کرد. مادر هرچند سواد نداشت، اما به دانش آموختن بچه هایش توجه زیادی داشت و برای موفقیت فرزندانش با تمام توان خود در برابر سختی های زندگی ایستادگی کرد و بالاخره موفق شد مرا در سن 7 سالگی به مدرسه بفرستد. هرچند این کارش باعث تشدید تمامی مشکلات روزافزون زندگی مان شد اما این زن فداکار و نجیب برای بهروزی من، این ایثار را به جان پذیرا شد. مادر همیشه در حال کار بود تا بتواند بچه هایش را با عزت نفس و سالم بزرگ کند.


*خیلی از مادران برای موفقیت فرزندان خود فداکاری می کنند ولی مادر شما روایتگر و نمونه زیباترین بخش های مهر مادری بود.


همین طور است. با همه این سختی ها زندگی با مناعت و مهر مادرم گذشت و البته همه سختی اش در نبود نان و سرپناه نبود. یاد گرفته بودم آنها را تحمل کنم. یاد گرفته بودم با کار مداوم تکه نا نی داشته باشم، لباسی که بشود فقط سرما را با آن تاب آورد و اتاقکی تا خستگی هایم را فرو نشانم. اما با نگاه ها، حرف ها، کنایه ها و بی محبتی ها چه باید می کردم؟ ولی باز این مادر بود که مرهمی برای دل شکسته کودکش بود.


*آیا این مادر مهربان و فداکار سال های بعد شاهد موفقیت های شما بود؟


مادر در سال 1384 با مرگ خود مرا تنها گذاشت. او پشت گرمی روزها و شب هایم در جاده پر فراز و نشیب زندگی ام بود. اما امروز خوشحالم که خداوند این توفیق را به من داد که توانستم بعد از آن سال های سخت و جانکاه، چند صباحی را برای آن مادر نمونه، آسایشی فراهم کنم.


هرچند که دیدن موفقیت های من او را بیش از هر خبری دیگر، خوشحال می کرد. اگر موفقیتی دارم، حاصل فداکاری های آن زن شایسته است که برای تحصیل من از جان مایه گذاشت. به یمن تمام ایثارهای او و به حول و قوه الهی، بیمارستانی در زادگاه آن بانوی بزرگوار احداث کرده ام که در راه خدمت به محرومان باشد. آن بیمارستان به یادبود مادرم، «مرحومه ام لیلا امینی» نام گذاری شده است. تمام افتخار و ارزش هایم در آن 7 سال اول زندگی ام است و این واقعیتی است که همیشه به آن مفتخر خواهم ماند.»


اولین کار صنعتی


*آنها که شما را از نزدیک می شناسند می دانند پشتکار تمام زندگی شما را تشکیل می داد، خستگی برایتان معنایی نداشت، هدفی بزرگ و انگیزه ای قوی داشتید و تنها معنی زندگی شما در تلاش و سخت کوشی خلاصه می شد و در گفت و گویی گفته اید در دوران نوجوانی هم ابایی نداشتید که با واکس زدن کفش مردم، درآمدی حلال به دست آورید.


«... کالسکه ای داشتم با واکس های رنگارنگ و مشتری هایی که براقی کفش شان را به دستان من می سپردند. همیشه از خواندن سرگذشت آدم هایی که با ایجاد اشتغال به نوعی در چرخیدن چرخ صنعت و تولید این کشور سهم داشتند، لذت می بردم. داستان زندگی کسانی را خوانده بودم که توانسته بودند با همت عالی خویش، منشاء تحولات بزرگی در کشور باشند. من با الهام از آنان، می خواستم روزی هم چون آنها، در صنعت سرزمینم تاثیرگذار باشم و در خود توان آن را می دیدم...


درسی که از آن پیرمرد گرفتم


*از کی کسب و کار جدی تر را شروع کردید؟


در ابتدای جوانی، اولین تجربه خود را در کسب و کار جدی به دست آوردم و مشغول فرش فروشی شدم اما فرش فروشی آنی نبود که بتواند روح پرخروش مرا راضی کند. می خواستم وارد فضای تولید و صنعت بشوم. به اتفاق چند دوست، واحد تراشکاری ای را راه اندازی کردیم و این اولین تجربه به من می آموزاند که برای موفقیتی بیشتر باید به کار گروهی اعتماد کرد. در آن روزها با گروهی آشنا شدم که پیمانکاری پوشش سوله را انجام می دادند. در این کار وارد شدم اما سوالی مهم، ذهن کنجکاو مرا به خود درگیر ساخته بود.. سوال من این بود: «ما چه چیزی را پوشش می دهیم؟»... پیدا کردن پاسخ به این سوال زندگی مرا تغییر داد... در جست و جوی پاسخ، به سوله رسیدم و تلاش کردم فن آوری آن را بیاموزم و در نهایت به خود گفتم: «پوشش را ول کن، به سراغ سوله سازی برو...»


*آیا این امکان را داشتید که این کار را انجام دهید و وارد این کار شوید؟

راحت نبود چون من یک جوان کم سن و بی تجربه بودم و بنابراین دنبال این بودم که ببینم چگونه می توانم این کار را آغاز کنم. به همین خاطر، به همراه چند دوست، تمام توان خود را جمع کردیم و برای دریافت موافقت اصولی به اداره صنایع اراک رفتیم...

سال 59 بود، هنوز قم بخشی از استان تهران به شمار می رفت. به تصور اینکه نمی توان در حریم 120 کیلومتری تهران، کارگاهی احداث کرد، زمینی را در مامونیه زرند ساوه مهیا کردیم، بعد به سراغ گرفتن موافقت اصولی رفتم...


*مسوولان وقت به شما که یک جوان کم تجربه بودید، اجازه می دادند؟


مدیرکل صنایع استان مرکزی به جدیت با درخواست سوله سازی من مخالفت کرد... هرچه تلاش کردم راه به جایی نبردم. شش ماه گذشت و مایوس رو به تهران گذاشتم. عنایات الهی بار دیگر مرا مورد لطف خود قرار داد. در بین راه تصمیم گرفتم به دوستانم، آن خبر ناگوار را بدهم. پس به اولین دفتر مخابراتی که رسیدم، توقف کردم... آنجا روستایی بود به نام ابراهیم آباد در نزدیکی سه راه سلفچگان. تلفن خراب بود و می باید معطل می ماندم... پیرمرد مسوول آن، زمانی که تب و تاب مرا دید، پرسید: چه شده است که اینگونه بی تابی؟ و من ماجرای شش ماه دوندگی بی حاصل را تعریف کردم و آن مرد هم داستان ابراهیم آباد و تلاش 30 ساله ابراهیم نامی برای احداث قنات را تعریف کرد و گفت که چگونه آن مرد موفق شده است... و من درسی دیگر آموختم... هیچگاه برای رسیدن به هدفی که به آن ایمان دارم، مایوس نشوم. حتی اگر مجبور باشم 30 سال تلاش کنم.


قطعا ملاقات من با آن پیرمرد، موهبتی الهی بود... بلافاصله برگشتم و با انگیزه ای مضاعف چنان کارم را پیگیری کردم تا بالاخره موافقت اصولی تاسیس کارخانه سوله سازی را دریافت کردم...


صنعت فضیلت مدار و انسان محور


*شما یک کارآفرین و صنعت گر با سابقه هستید. از نظر شما، کشور ما چه ظرفیت هایی برای پیشرفت دارد و چگونه می توان به اعتلای این کشور کمک کرد؟


ایران دارای مزیت های فراوان و منحصر به فردی است که در صورت توجه دقیق، مدیریت صحیح و اعتماد به توان و دانش ایرانی، این قابلیت وجود دارد که توان بالقوه به بالفعل تبدیل شده و تا جایی پیش رود که این سرزمین به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده به ویژه در صنعت غذا به شمار آید.


کشور ما، از زمین های مستعد فراوان همراه با آب و هوای مساعد برای تولید انواع محصولات پایه در کشاورزی و صنایع غذایی برخوردار است. در عین حال نیروهای انسانی جوان، متعهد، با انگیزه و دانش محوری دارد که دسترسی کاملی به دانش روز و فن آوری های نوین در حوزه دارند. از سوی دیگر به دلیل موقعیت استراتژیک ایران در مسیر ترانزیت جهانی، در اختیار داشتن خطوط ساحلی زیاد به آب های آزاد در خلیج فارس و دریای عمان، داشتن خطوط ریلی سراسری که قادر به پیوند کشورهای شمالی و CIS به شاهراه های تجارت جهانی است، این سرزمین را در وضعیتی آرمانی قرار داده است.


این در شرایطی است که در صورت توجه بیش از پیش به این مزیت ها و هدایت سرمایه های کشور به ویژه در بخش خصوصی می توان ضمن افزایش تولید داخل غذا و تامین نیازهای بازار داخلی گسترده، پا به عرصه های جهانی گذاشت و هم در جهت تحقق توسعه پایدار عمل کرد و هم باعث افزایش رفاه داخلی شد.


*براساس این توانایی ها و امکانات، اصول فعالیت های مجموعه صنعتی و تولیدی شما چیست؟

ما محورهای اساسی فعالیت مجموعه صنعتی و تولیدی خود را بر اصول «مزیت شناسی»، «کار تیمی»، «تولید صادرات محور»، «جوان گرایی»، «دانش محوری» و «خرد جمعی» استوار کرده ایم و با اعتماد به نفس نیروی انسانی در کسب و کار فضیلت مدار انسان محور، تاکیدی دوچندان داریم، از این رو با اعتماد به مدیران و کارشناسان ایرانی، مدیریت را از مالکیت جدا کرده ایم و خوشبختانه و به حول و قوه الهی، نتیجه مبارک این اعتماد، ظهور برندهای معتبری چون زر ماکارون است.

از دیدگاه اینجانب، یک کسب و کار موفق و یک صنعت پویا و تحول خواه، همواره رو به توسعه است بدین جهت با بهره گیری از مزیت های این سرزمین و با تاکید بر محورهای اساسی مدیریت گروه گام بلندی را در تحقق برنامه هایمان برداشته ایم و آن احداث بزرگترین مجتمع فرآوری عمیق غلات در کشور با ظرفیت 4 میلیون تن در سال همراه با تولید ده ها محصول مختلف و متنوع بر پایه غلات است. مهمترین نقطه قوت این مجموعه جدید، تماس مستقیم با شبکه ریلی سراسری است که قادر است ضمن کاهش قیمت تمام شده، سرعت انتقال و ورود به بازارهای صادراتی را برای محصولات آن فراهم شد.


بینش انسان محورانه گروه باعث شده تا که به منظور تربیت نیروهای انسانی مجرب و دانش بنیان، مرکز آموزش عالی علمی و کاربردی نیز در جوار واحدهای صنعتی آن تاسیس شود که با جذب 200 نفر دانشجو کار خود را در سال تحصیلی 90-89 آغاز کرده است که بی شک با اتمام مراحل آموزش ایشان، نیروهای تازه نفس، آموزش دیده و کارای بیشتری به جامعه صنعت غذای کشور تزریق خواهند شد.


سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست


*آنچه از صحبت های شما متوجه شدم این است که خیلی به کار گروهی در صنعت عشق می ورزید و تولید را تجلی کار گروهی می پندارید. درست است؟


بله در طول سی سال خدمت در صنعت این سرزمین، همواره بر این باور بدم که تولید خوب، عبادت ا ست. یک تولیدکننده خوب باید در کنار تولید محصولات کامل و باکیفیت که اساسا ماموریت فطری و ذاتی وی تلقی شده و استمرار حیاتش به این مولفه بستگی دارد، برنامه تولید خود را چنان تنظیم کند که امکان دسترسی دائمی تمامی لایه های اجتماعی نیازمند به آن محصول مهیا باشد. نگاه صرفا سودنگرانه به فرآیند تولید در صنعت؛ نگاهی یک سونگرانه است. در این عرصه، تولید و فروش محصولات غذایی تنها یک داد و ستد ساده به شمار نمی روند. بلکه نتیجه فعالیت توام صنعتی و تجاری تولیدکنندگان، در گستره ای فراگیر به خانه یکایک شهروندان نفوذ می کند و در عمق وجود آنها رخنه می نماید. پس در صنعت، توجه به اخلاقیات و پای بندی به اصول اخلاقی و انسانی، در خور توجه زیادی است.


[تصویر: 85105_842.jpg]


معتقدم یک صنعتگر باید در گام نخست یک مدیر باتدبیر باشد. مدیری که بتواند فضای کاری را بشناسد، نیازهای جامعه را درک کند، توانایی راهبری و هدایت داشته باشد و از همه مهم تر بتواند خصوصیات و شرایط کار گروهی را درک کرده و به آن پایبند باشند. کار در صنعت به هیچ وجه حرفه ای انفرادی و فردمحورانه نیست.


مدیر تولیدی، با تکیه بر اصول حاکم بر تحقیق و توسعه، روندی دائمی در افزایش کارایی و بهره وری را با استفاده از منابع مالی، انسانی و مواد اولیه به کار می بندد و محصول خود را ارایه می کند.


یک صنعتگر موفق باید یک مدیر یک رهبر و یک هماهنگ کننده قوی باشد. به نظر من نیروی کار متخصص در سرزمین ما کم نیست. ولی این صنعتگر است که باید بتواند به آنها اعتماد کند.


جوانان بسیاری داریم که تحصیلات دانشگاهی دارند. از دیدگاه تئوری آموزش دیده اند، اما نتوانسته اند دانش خود را با تجربه عملی درآمیخته و مجرب شوند. من از بدو ورودم به صنعت تلاش کردم این فرصت را برای جوانان علاقه مند و آماده برای فعالیت همه جانبه، فراهم کنم. زیرا خود من هم روزی جوان بودم و اگر اعتمادی به من نمی شد، قطعا امکان بروز توانایی را هم به دست نمی آوردم.


من معتقدم، کارخانه نباید فقط بارانداز جرم باشد، باید فضایی باشد که فکر و اندیشه هم در آن وارد شده، به روی کار بیاید و زنده تر شود. جرم و کلا، به خودی خود ارزش ندارند. اما در صورت عجین شدن آن باویایی ذهن و علم، تجلی می یابند و ارزش آنها دوصد افزون می گردد. برخلاف تصور، سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست. ماشین آلات هم حداکثر 10 درصد سهم دارند. اما مهم ترین سرمایه، وجود گروهی از جوانان مشتاق است که با مدیریتی خوب، تعهد و همت والا، کارآفرینی را آغاز می کنند.


*امروزه در اغلب صنایع داخلی به خصوص در صنایع غذایی ایران، رقابت سختی وجود دارد. نظر شما درباره این رقابت و تاثیر آن بر تولید داخلی چیست؟


بنده به وجود این رقابت اعتقاد دارم و آن را سرچشمه تمام پیروزی ها می دانم. اساسا وجود یک یا چند رقیب باعث خواهد شد نهاد صنعتی و تولیدی کار خود را بهتر انجام دهد. رقیب توانمند، معلم واقعی است، او راهنمای قوی است که انگیزه های زیادی را برای تولیدکننده به وجود می آورد.


با وجود رقیب است که ارکان تحقیق و توسعه تقویت می شود، کیفیت بالاتر می رود و در نهایت حقوق مصرف کننده رعایت می شود. در هر نوع فعالیت تولیدی و خدماتی، وجود رقابت یک عامل مهم کلیدی در پیشبرد و ارتقای سطح کیفی و کمی خدمات تلقی می شود. از این نظر، رقیب دیگر عنصر اخلال گر در بقاء سازمانی نیست. بلکه به عنوان یک نیروی محرک بسیار قدرتمند و راهنمای صادق، سبب می شود، ضمن خودیابی و بازیابی سایر رقبا، نحوه و کیفیت ارایه محصول و خدمات به صورت دائمی مورد بازبینی و مهندسی مجدد قرار گیرد.»


*یکی دیگر از موارد مهم در تولید و باز هم به خصوص در منابع غذایی که با سلامتی مصرف کنندگان نسبت مستقیم دارد، بحث حقوق مصرف کننده است. نظر شما در این باره چیست؟


اگر قرار باشد تولیدی انجام گیرد و اگر قرار باشد عبادتی صورت پذیرد، پس چگونه می توان به رضایت مصرف کننده، تمایلی نداشت؟ اساس مفهوم تولید، مقدس است. از این رو که تولیدکننده به جای ورود به چرخه اقتصادی غیرمولد، با ایجاد گردش اقتصادی مولد و پویا، ضمن تامین بخشی از نیازهای جامعه، ارزش افزوده ای را برای کشور فراهم می آورد. ارمغانی که تمامی آحاد جامعه را دربر می گیرد.


پس به طور فطری، جامعه در برابر تولید، حقوقی دارد که صرفا این حقوق منوط به گروه مشتری نخواهد بود. هریک از صاحبان صنعت، در برابر جامعه مکلفند هم به مشتری مستقیم احترام بگذارند و او را در انتخابی آگاهانه و هوشمندانه یاری داده و هم اعتبار و ارزش جامعه را افزایش دهند. بدین لحاظ رعایت حقوق مصرف کننده ایمان می خواهد؛ ایمانی واقعی و نهادینه شده».

ارسال در تاريخ دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

پادشاه 80 ساله عربستان 235 زن داردخانواده سلطنتي عربستان 77 سال است كه بر اين كشور نفت خيز حكمراني مي كند، تشديد بيماري وليعهد اين كشور موجب آن شده كه در آينده عربستان شاهد نزاع و كشمكش در ميان خاندان سلطنتي براي كسب قدرت باشد.عبدالعزيز در مدت حيات خود به منظور تحكيم قدرت خويش از طريق ايجاد پيوند خانوادگي با قبايل مختلف كشور، به روايتي با 235 زن ازدواج كرد كه حاصل آن دست كم 43 پسر و بيش از 50 دختر بود و در نتيجه اكنون شمار اعضاي خاندان سلطنتي 20 تا 30 هزار نفر بر آورد مي‌شود که می تواند کش مکش های بزرگی بر سر ارث میراث عبدالعزيز بوجود آورد.

اينم تصويرش
[تصویر: images?q=tbn:ANd9GcSpaz9FjEJrWlGy0qHbRI8...qQ7zKn9h9a]
BlushBlushBlush

ارسال در تاريخ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

۵۰۰ شرکت برتر آمریکا از نظر مجله فورچن: اچ پی در جایگاه دهم و اپل در جایگاه هفدهم


[تصویر: fortune_500_2012.jpg?1336465758]
طبق روال هر ساله، مجله اقتصادی فورچن با توجه به درآمد و سود حاصله توسط شرکت های آمریکایی، لیست معروف ۵۰۰ تایی خود را منتشر کرد. این لیست در برگیرنده تمامی شرکت های امریکایی است که در زمینه های مختلف فعالیت می کنند و فورچن آنها را بر اساس دو مشخصه درآمد کل و سود سالیانه رتبه بندی می کند. جالب اینکه همیشه شرکت های فناوری اطلاعات در میان این لیست ۵۰۰ تایی، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده اند.

نگاهی به لیست پردرآمدترین شرکت ها نشان می دهد که در میان شرکت های بزرگ اتومبیل سازی و غول های نفتی، جایگاه دهم از آن HP شده و اپل در جایگاه هفدهم ایستاده است. آی بی ام توانسته جایگاه نوزدهم را اشغال کند و مایکروسافت ۳۷مین شرکت آمریکایی سال ۲۰۱۱ بوده است. دل، اینتل و آمازون هم به ترتیب در مکان های ۴۴، ۵۱ و ۵۶ این جدول قرار دارند.

از شگفتی های جدول امسال می توان به شرکت اپل به رهبری تیم کوک اشاره کرد که با صعود ۱۸ پله ای، خود را از جایگاه ۳۷ام در سال گذشته، به مکان ۱۷ام رسانده است. این شرکت با درآمد 108‪.‬2 میلیارد دلاری رتبه دوم شرکت های IT حاضر در لیست را به خود اختصاص داده است. رتبه اول شرکت های آی تی این لیست، در دستان همسایه نزدیک اپل در دره سیلیکون (HP) قرار دارد که در سال ۲۰۱۱ نزدیک به 127‪.‬2 میلیارد دلار درآمد داشته است. این درحالی است که شرکت معظم IBM با درآمد 106‪.‬9 میلیارد دلار، نسبت به سال قبل یک ۱ پله سقوط داشته است. به عبارتی ترتیب پردرآمدترین شرکت های آی تی آمریکا اینگونه خواهد بود:

۱- اچ پی
۲- اپل
۳- آی بی ام
۴- مایکروسافت
۵- دل
۶- اینتل
۷- آمازون

اما هنگامی که به جدول رده بندی شرکت ها بر اساس سود حاصله نگاه می کنیم، داستان بسیار جالب تر می شود. در اینجا اپل با سود 25‪.‬9 میلیارد دلاری خود، بعد از دو شرکت غول پیکر نفتی Exxon Mobile و Chevron در مقام سوم جدول ایستاده است. در رتبه بندی بر اساس سود، مایکروسافت با 23‪.‬2 میلیارد دلار در جایگاه چهارم ایستاده است. غول آبی (IBM) در مکان نهم قرار دارد و اینتل جایگاه ۱۲ام را از آن خود کرده است. اچ پی هم که جزو ۱۰ شرکت پردرآمد آمریکا قرار دارد، از نظر میزان سوددهی جایی بهتر از مکان ۲۴ جدول به دست نیاورده است.

البته در تحلیل و بررسی ها این نکته را نباید فراموش کرد که لیست حاضر فقط در برگیرنده شرکت های آمریکایی است و برای مقایسه برترین های آی تی دنیا، نیاز به لیستی داریم که شرکت های مهم دیگر نقاط دنیا همچون فنلاند، چین، کره جنوبی و ... را هم در خود گنجانده باشد.

پنج شرکت برتر از نظر سود دهی
Exxon Mobile: $41 billion
Chevron: $26.9 billion
Apple: $25.9 billion
Microsoft: $23 billion
Ford Motor: $20.2 billion

ارسال در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

این نوع کار رویا و اشتیاق من بوده و اعتقاد دارم نکته کلیدی در این حرفه موقعیت مکانی آن است. لطفا برای آگاهی من به برخی از پارامتر‌هایی که تاکید بر آنها‌، می‌تواند باعث بهتر شدن این طرح کار شود اشاره کنید. پاسخ: «شور و اشتیاق به انجام یک کار هرگز نمی‌تواند در یک صنعت دشوار جایگزین یک طرح کسب و کاردقیق و انتظارات واقع‌گرایانه شود.»اگر زیر بنای طرح کار شما از نظرمالی توجیه‌پذیرنباشد‌، احتمال پیشرفت آن کم است. یک برنامه کامل یا حتی پیدا کردن یک موقعیت مکانی خوب نیز نمی‌تواند باعث حفظ کسب و کاری شود که درآمد حاصل از آن نمی‌تواند هزینه‌ها را پوشش دهد و بنابراین به سود دهی نیز نمی‌رسد. اولین مشکلی که در بیشتر مناطق برای راه‌اندازی یک کافی شاپ مستقل با آن مواجه می‌شویم، رقابت با شرکت‌های زنجیره‌ای‌ بزرگ نظیر «استار باکس» و «پیتز کافی» است که مشتریانی به شدت وفادار دارند.

دومین مشکل این است که کالاهای این‌چنینی که به طورمیانگین قیمت پایینی دارند (یک فنجان قهوه بین 50/2 تا 4 دلار است) دارای محدودیت زمانی در فروش نیز هستند. طبق نتایج به دست آمده بیش از 90 درصد از مردم آمریکا چای یا قهوه خود را قبل از ساعت 11صبح می‌خرند. ساعت کاری شما از 6 تا 11صبح است که ساعات ازدحام آن بین ساعت 7تا 8 می‌باشد و اگر شما در این زمان پرسنل کافی برای جوابگویی به مشتریان نداشته باشید سبب ازدحام شده و این خود موجبات نارضایتی مشتریان را فراهم می‌کند و موجب عدم بازگشت مشتریان می‌شود و اگر با ازدیاد کارمند روبه‌رو باشید، هزینه حقوق کارمندان زیان بار خواهد بود، چرا که کار شما ساعت 11 پایان می‌پذیرد. کافی شاپ‌های مستقل برای افزایش درآمد خود غذاهای پختنی نظیر ساندویچ‌، اسنک و سالاد را نیز به لیست غذای خود می‌افزایند. همچنین میزبانی مناسبت‌های خاص در ساعات بعدازظهر مانند مراسم موسیقی برای آماتورها یا مراسم جمع‌آوری اعانه برای خیریه‌ها این امکان را فراهم می‌کند که ساعات کاری مفید افزایش پیدا کند.

دوباره برنامه‌ریزی کنید
و حالا با توجه به تجربیات یک فرد حرفه‌ای‌ دوباره به برنامه کسب‌وکار خود نگاه کنید و یک طرح واقع‌بینانه برای دادوستد و درآمد خود تهیه کنید. شما باید با بازدید از کاررقیبان خود به میزان درآمد و نحوه دادوستد آنها پی ببرید و این که چگونه آنها توانستند کار خود را بر اساس مشتریان زیاد پایه‌ریزی کنند؟ آیا آنها مکانی را برای این که مشتریان بتوانند در آن جا خودرو خود را پارک کنند و اسنک و قهوه خود را در ماشین صرف کنند، فراهم کرده‌اند؟ و وجه تمایز شما از رقبا چیست؟مخارج طرح خود را جمع‌بندی کنید و مطمئن باشید مواردی را که معمولا کم اهمیت تلقی می‌شوند مانند حق بیمه و مالیات را در بر گرفته باشد‌. فراموش نکنید در کافی‌شاپ باید محصولات لبنی در انبار ذخیره و نگهداری شود که این کالا‌ها گران و فاسد شدنی هستند.
در اولین بازرسی‌ها برای محل کافی‌شاپ در منطقه باید به هزینه اجاره و کرایه آن توجه لازم شود و اگر چنانچه به بازسازی احتیاج داشته باشد هزینه‌های آن نیز منظور گردد. در بسیاری از مواقع مکان‌های مناسب برای این مشاغل بسیار گران هستند و حتما باید توجه شود که محل شما دارای پارکینگ باشد و همچنین دسترسی به آن جا مشکل نباشد.
حالا هزینه‌های مواد خوراکی و نیروی کار خود را در مقایسه با میزان دریافتی مورد انتظار قرار دهید و محاسبه کنید بعد از چه مدت می‌توانید هزینه‌های خود را پوشش دهید و به سودآوری خواهید رسید؟اگر در همین مرحله نتایج ناامیدکننده‌ای به دست آوردید‌، این می‌تواند برای شما نوعی هشدار باشد. البته ممکن است آنچه مشکل آفرین شده نه برنامه شما که واقعیت کسب و کار باشد.

ارسال در تاريخ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گفتگو ,با ,استاد, راه اندازی, کافی شاپ , توسط *_*شرافتی*_*

دكتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای كندلوس از توابع كجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریكا می‌شود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل می‌دهد و در كمپانی بایرون جكسون به فعالیت می‌پردازد.

پس از تحصیل به ایران بازمی‌گردد و به دلیل پذیرفته‌شدن در بورس سازمان‌ملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز می‌كند.

دكتر جهانگیری زمانی كه به ایران بازمی‌گردد در كارخانجات سیمان تهران مشغول به كار می‌شود و همزمان با كار در كنكور دانشگاه پلی‌تكنیك پذیرفته می‌شود و كارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرك تحصیلی بعدی اوست.

وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده می‌گیرد و همزمان با وقوع انقلاب، كارخانه هگزان كه تولیدكننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس می‌كند.

همزمان مجتمع كشاورزی كندلوس را هم احداث می‌ کند با این هدف كه بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده كندلوس كاری انجام دهد.

ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژه‌هایی بود كه همزمان با هگزان و مجتمع كشاورزی كندلوس انجام ‌داد. دكتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشكده لندن می‌رود و موفق به اخذ مدرك PhD از دانشگاه North field در رشته جامعه‌شناسی می‌شود.

-------------------------------------

زندگی و تحصیل در تگزاس چطور بود؟

زندگی در آمریكا انسان را بیشتر رنج می‌دهد زمانی كه مشاهده می‌كند ملتی با تاریخ درخشان چندهزار ساله با این همه نعمات و ویژگیهایی كه خداوند به این سرزمین عطا فرموده در مقابل سرزمینی با 200 سال قدمت و یك عمر گاوچرانی به درجه‌ای از پیشرفت و تعالی تكنولوژی و علم دست یافته‌اند، عقب مانده و رشد چندانی نداشته است، متاثر می‌شود.

به همین دلیل تحمل آن فضا برایم دشوار بود و علیرغم برخورداری از شغل و موقعیت مناسب در آمریكا، راهی كشورم شدم. آمریكا با تمام زیبایی‌های ظاهری بدلیل اینكه از احساس و عواطف تهی است برایم دلپذیر نبود.

بنظرم افرادی هم كه تبلیغات زندگی در خارج را می‌كنند اگر درونشان را به دقت بررسی كنید متوجه خواهید شد كه آنان نیز تفكر مشابه من را دارند و جبر زمان و مسائلی باعث شده كه این سرزمین را برای اقامت انتخاب كنند.

در حال حاضر هنوز شركت‌ هگزان را در اختیار دارید؟

به دلیل اینكه می‌خواستم فعالیتهای فرهنگی خود را توسعه دهم و زمان چندانی در اختیار نداشتم شركت هگزان را با شركت سرمایه‌گذاری پتروشیمی شریك شدم. متاسفانه وجود مدیریتهای دولتی و جناح بندیهایی كه در این تشكیلات وجود داشت كمتر از یك سال باعث تعطیلی هگزان شد و هنوز هم كشمكش‌های آن برایم باقی مانده است.

در ایران و خارج از كشور سمت‌های مختلفی داشتید و این نشان می‌دهد نیاز مالی برایتان مطرح نبوده است كه از تمام آنها دست كشیدید و در ایران كسب و كار را برای خود شروع كردید؟

بله بنده در 25 سالگی مدیرعامل تولید دارو شدم حتی بعضی اوقات خجالت می‌كشیدم به 300 نفر پرسنل كه اكثرا با 20 سال سابقه كار بودند، مدیریت كنم! به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم كه دینم را نسبت به آن ادا كنم لذا یك منطقه محروم از كشور را انتخاب كردم و به وزارت كشور نامه‌ای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند كه در جغرافیای ایران چنین منطقه‌ای وجود ندارد. به من برخورد كه حتی وزارت كشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.

ابتدا فكر كردم كه چگونه می‌توانم فقر را در این منطقه ریشه‌كن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یك طبیعت منحصربه فرد و چشم‌نواز.

لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راه‌اندازی لابراتوار و مدرسه كردم. به دانش‌آموزان آموختم گیاهان دشت‌ها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و كار شدند و هزینه‌های تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین می‌كردند.

این كارخانه یكصد فرآورده تولید می‌كند و به اكثر كشورهای دنیا صادر می‌کند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمع‌آوری كرده‌ام و به ایران آورده‌ام و همان برایم پشتوانه‌ای شد كه اهداف عمرانی‌ام را ادامه دهم.

به 66 روستا برق‌رسانی كردم، مخابرات،‌درمانگاه، مدرسه، موزه،‌ رستوران، پارك، فروشگاه و به طور كلی آنچه كه در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد كردم. من هیچ پشتوانه‌ مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستم‌های دولتی نداشتم بلكه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم.

با تلاش شبانه روزی تمام فعالیت‌هایی كه اشاره كردم تحقق یافت و هنوزهم مسیر را ادامه می‌دهم. در حال حاضر كارشناس برنامه‌ علم و زندگی و نیز برنامه روزنه‌ها را در رادیو، انتشار آثاری در زمینه‌های گوناگون علمی و فرهنگی، بازسازی و اجرای بیش از 20 ملودی موسیقی سنتی، احداث و اهدای موزه كندلوس، تحقیق و تولید بیش از یكصد محصول تولیدی از منشا طبیعت، تهیه مقالات گوناگون در زمینه‌های شوینده‌ها، محیط‌زیست، تولید انسانهای طبیعی، تكنولوژی ساخت دارو از طبیعت، برگزاری سمینارهای مرتبط و همكاری با دانشگاه‌ها و صنایع پتروشیمی به منظور ارائه طرحهای كوچك و بزرگ اشتغالزایی تحت عنوان بانك اشتغال،‌ تهیه و پیشنهاد پروژه‌های ایجاد باغ بوتانیك و نیز برپایی دهكده تاریخ جهت معرفی آئین‌ها و سنتهای اجتماعی كشور پیش از حمله مغول به ایران نیز از سایر فعالیتهایم است.

چگونه كار در گیاهان دارویی را انتخاب كردید؟آیا هنگام شروع از این فعالیت نیازسنجی صورت دادید كه سودآور است یا خیر؟ متاسفانه زمانی كه از گیاهان دارویی صحبت به میان می‌آید فورا جوشانده و دم كرده گیاهان و بیماری به ذهن می‌رسد در صورتیكه این امر بخش بسیار كوچكی از گیاهان است.

امروزه گیاهان در 75 هزار فرآورده آرایشی، بهداشتی، غذایی، صنعتی و... حضور دارند و به زودی دنیا به سمت آنها باز خواهد گشت زیرا مواد شیمایی عوارض نامطلوب و سود خود را بروز داده‌اند پس به سمت استفاده از گیاهان بازخواهیم گشت اما علمی‌تر و اصولی‌تر از گذشته.

گیاهان دارویی یا گیاهانی كه مصارف صنعتی دارند از كشت بسیار ارزانی برخوردار می‌باشند نیازی نیست كه هرساله كاشت شوند و به شخم، كود و سم سالیانه نیاز ندارند. قیمتش هم حداقل 10 برابر كشت های سنتی است در واقع تولید آن دوبرابر ارزانتر و فروشش 10 برابر گرانتر می‌باشد.

این یك ویژگی اقتصادی فوق‌العاده ارزشمند محسوب می‌شود. نكته جالب این است كه هركدام از این گیاهان می‌توانند زیرمجموعه‌ای برای فرآوری مهیا كنند و صدها كارگاه كوچك و اشتغال چندین نفر را موجب گردد برای بازارهای جهانی هم به دلیل اینكه نصف كره زمین فاقد گیاه است و با كارگر روزی 60 دلار، انرژی گالنی 3 دلار، هزینه‌های بالای گمرك و مالیات و... اصلا توجیه اقتصادی ندارد كه اقدام به كشت این محصول را نمایند لذا نیاز خود را از كشورهائی مانند هند، مراكش، چین و... تامین می‌‌كنند كه متاسفانه ایران در جدول جایگاهی ندارد.

از كشورهای جهان سوم این محصولات را خریداری می‌كنند زیرا تولید آنها برای خودشان بسیار گران تمام می‌شود. گیاهان دارویی تنها محصولی است كه دست دنیا جهت خرید آن به سمت ما دراز است آنها ناچارند خریدار و مشتری محصولات ما باشند در منطقه محرومی كه هیچ امیدی نبود توجه و توسعه گیاهان بسیار حائز اهمیت تلقی شد. از این طریق تعداد زیادی از بیكاران ناامید دارای شغل شدند.

تفاوت گیاهان وحشی و گیاهان ژنتیك در ماده موثرآنان است كه در گیاهان، ژنتیك چندبرابر مورد تقویت قرار گرفته‌اند. مثلا اگر گیاه مریم گلی را در لابراتوار استخراج كنید حدود 7/5 درصد متیل سالی سیلات از آن گرفته می‌شود در صورتیكه گیاه ژنتیك آن 6/3 درصدمتیل سالی سیالات دارد این موضع به اندازه‌ای ارزش افزوده بالایی دارد كه قابل مقایسه با گونه‌های وحشی نیست.

ضمن اینكه باور داشتیم بازارهای جهانی همیشه خریدار هستند و هرگز نمی‌توانیم پاسخگوی یك درصد بازار آن هم باشیم. در چه سالی مجتمع كشاورزی كندلوس را تاسیس كردید؟ دوماه پس از وقوع انقلاب مقدمات كار را شروع كردم و در سال 1363 به طور رسمی فعالیت مجتمع آغاز شد.

به گردش مالی كار در آن روستای كوچك و دورافتاده هم اشاره می‌كنید؟

زمانی كه مجتمع كشاورزی كندلوس راه‌‌اندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام می‌دادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیركل، وكیل، شاعر، موسیقی‌دان، نویسنده و... از میان 180 كودك بود كه می‌خواستند همان چوپان، كشاورز و... باقی بمانند.

به دلیل تلاش هایی كه در توسعه و آبادانی كندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یك منطقه توریستی بین‌المللی انتخاب كرده است. مانند دهكده‌هایی كه در جنوب فرانسه از اقصی نقاط دنیا توریست و جهانگرد دارد. دولت دكتر احمدی‌نژاد 500 میلیون تومان بودجه صرف آن كرد و كندلوس امروز قطب بین‌المللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم كه اتفاق پیش پاافتاده‌ای برای یك ایرانی نیست.

اما در این مدت حتی یك خسته نباشید ساده هم از سیستمهای دولتی دریافت نكردم. هرچند فرهنگ تاریخی كشورمان به نحوی است كه افراد پس از مرگشان موردتوجه و عنایت قرار می‌گیرند! طی سال های فعالیتم هیچ بودجه‌ای از دولت نگرفتم و همیشه بصورت شبانه روزی كار كرده‌ام.

در این سالها حتما با مشكلاتی هم مواجه بودید چگونه با آنها برخود می‌كردید؟

زمانی كه شركت‌ هگزان را با پتروشیمی شریك شدم پس از مدتی متوجه شدم حاصل 20 سال تلاش بی‌وقفه‌ام به صفر رسیده است و من مانده‌ام و كوهی از بدهی كه پتروشیمی آنرا پرداخت نكرده بود و بانك مرا مقصر می دانست زیرا امضای مدارك و اسناد با بنده بود.

هرروز با دادگاه و مامور روبه رو بودم. لذا مجبور شدم از طریق نزول بدهی ها را پرداخت كنم و مجددا با اجاره یك دفتر كوچك كارم را از صفر آغاز نمایم. شرایط بسیار سختی پیش‌رو داشتم، فشارهای مالی زیادی هم به دوشم بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانك داشتم و مرا ممنوع‌الخروج اعلام كرده بودند دورانی را سپری كرده‌ام كه حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین می‌شد و مجبور بودم آلبوم‌های تمبر را بفروشم اما تلاش كردم و با یك دفتر كوچك به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداختم و برای اولین بار در ایران ژل كتیرا را روانه بازار مصرف كردم.

سپس با پوست میوه‌های معطر چای كیسه‌ای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساندم كه آن‌هم با موفقیت روبرو شد. شبانه‌روز كار كردم تا توانستم سراپا بایستم. بارها گفته‌ام اگر مرا در كویرلوت رهاسازی پس از یك سال كه به كویر بیایید مشاهده خواهید كرد كه در آنجا هم باغی درست كرده‌ام!

در طی سالهای فعالیتم با شكست‌های وحشتناك و سنگینی مواجه بودم حتی به دلیل حضور درعرصه‌های فرهنگی كاندیدای قتل‌های زنجیره‌ای هم شدم. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد كه من فردی سیاسی نیستم بلكه عاشق ایران و سرزمینم می‌باشم. ایران سرزمینی بسیار گسترده و بزرگ است كه در آن انرژی ارازنتر از آب است، 8 هزار و 300 گونه گیاه در این سرزمین وجود دارد، 300 روز آفتابی داریم و 20 میلیون نیروی جوان در اختیار است با یك میلیون و 648 هزار كیلومتر مساحت.

اینها ثروت اندكی نیست همه‌‌چیز برای پیشرفت مهیاست اما اگر ملتی در چنین سرزمین پربركتی، فقیر باشد دلیل آن فقر فرهنگی است. با یك ایده نو در شرایطی كه میلیونها تومان بدهكار بودید كسب و كار جدیدی راه انداختید و پس از یكسال هم به موفقیت دست یافتید، در حال حاضر چند مجموعه تحت مدیریت شما اداره می‌شود؟

سه مجموعه فرهنگی كه شامل یك موزه مردم‌شناسی با اشیائی از دوران قبل از میلاد تا اواخر عهد قاجار.

این مجموعه شامل رستوران، مهمان‌سرا، پارك، فروشگاه و كلیه اماكن موردنیاز توریست‌ها است. مجتمع كشاورزی كندلوس هم به عرضه گیاهان دارویی می‌پردازد. موسسه خیریه هم به فعالیت‌های عمرانی فرهنگی و بهداشتی می‌پردازد. در حال حاضر پروژه بسته‌بندی آب را دنبال می‌كنم تا یكصد شغل جدید ایجاد شود.

بدین منظور در یك منطقه محروم چشمه‌ای شناسایی كرده‌ام كه آب آن از كیفیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، فعلایت دیگری كه شروع كرده‌ام ساخت و ساز مجموعه‌هایی در مناطق كوهستانی كشور جهت فروش یا اجاره به گردشگران می‌باشند.

به عقیده شما هر انسانی می‌تواند كارآفرین باشد؟

خیر. كارآفرین دو بخش دارد كه ریشه در ژنتیك و اكتساب از محیط دارد. فردی كه از همان كودكی جاه‌طلب است و بزرگ فكر می‌كند و ایده‌های متعددی در ذهن می‌پروراند باید دانست كه كارآفرین است و همین انسان كوچك، افق‌های بزرگی را مشاهده می‌كند.

شرایط زندگی و اجتماع در كارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی می‌كنیم و می‌دانیم كسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار می‌گیریم. اگر ایده‌هایی در ذهن دارید آن را باور كنید اما اگر به آن تحت عنوان سكو نگاه می‌كنید، كار نكردن را بهانه نكنید.

اگر آن این ایده را باور دارید آن را باور سازید. من اعتقاد ندارم كه این امر مشكل بزرگی برای توقف باشد. طرح را می‌توان با دوستان،‌ اطرافیان و بانك در میان گذاشت و انجام داده من برای تحقق ایده‌ام منزلم را به فروش رسانده‌ام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان كافی داشتم.

حتی زمانی كه با مشكلات متعددی هم مواجه شدم و پول نزول كردم هم این اعتقاد را داشتم و لحظه‌ای متزلزل نشدم. ممكن است به جالب‌ترین ایده‌ای كه تاكنون داشتید اشاره كنید؟ احداث موزه مردم‌شناسی توسط یك فرد حقیقی، ایده‌ای بود كه بازتابهای گسترده‌ای در جامعه داشت.

اینكه برای نخستین بار به جای پودر لباسشویی، مایع لباسشویی به تولید رسیده و روانه بازار شده ایده جالبی بود كه در سال 73 به مرحله اجرایی رسید. هرچند ده سال مبارزه كردم تا ایده‌ام را به مرحله عمل تبدیل كردم. معقتدم كارآفرین نباید عمرش از به انجام یك فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیت‌های دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر كارآفرین در یك شغل باقی بماند دیگر كارآفرین نیست.

منبع: mazandnume.com
***************************************************************

تجارب کاری ارزشمند دکتر جهانگیری


تجارب کاری او درعرصه های متنوع به ترتیب تاریخی به شرح زیرمی باشد:

کمپانی بایرن جکسون آمریکا درزمینه حفاری چاه نفت


سیمان تهران (مسئول آزمایشگاه حفاری چاه نفت )


آلومینیوم دورال (مدیرپروژه ها )


شرکت پایه گذار (مدیرپروژه صنایع بسته بندی سولفاتیک )


مدیرعامل شرکت تولید دارو


مدیرعامل مجتمع کشاورزی کندلوس


مدیرعامل شرکت هگزان شیمی


بنیان گذار موزه کندلوس


موسس بنیاد خیریه کندلوس (دارنده مقام اول درایران براساس گزارش وزارت کشور )


صاحب امتیاز موسس فرهنگی جهانگیری


دارای پروانه تحقیقات علمی


موسس شرکت نوشدرمان تولید کننده داروهای بین المللی از منشا طبیعت


موسس و مدیر شرکت سیبون




فعالیتهای فرهنگی :

کارشناسی برنامه علم و زندگی دررادیو

کارشناس برنامه روزنه ها دررادیو

چاپ ونشر ( ناشر ۱٢جلد کتاب درزمینه های علمی ومذهبی نویسنده چندین جلد کتاب و شاعر)

بازسازی واجرای بیش از ٢۰ ملودی موسیقی

احداث واهدای موزه کندلوس به مردم ایران



تحقیق وتولید

آموزش کارآفرینی در دانشگاه‌ها (مثل دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران)‌ و موسسات آموزشی به جوانان علاقه‌مند و کمک به آن‌ها برای راه‌اندازی کسب و کار شخصی خودشان

ویژگیهای شخصیتی

پشتکار وسخت کوشی،عشق به مملکت و کار، ریسک پذیری ، اخلاقگرایی ، نوآوری وتنوع درکار، انسان دوستی ریشه گرفته از حس لطیفش ، سرسختی وتسلیم ناپذیری ، انگیزه بالا برای رقابت کاری ، بلندپروازی ودور اندیشی ، قدرت ایده سازی وایده پروری ،قدرت اجرایی که همگی دست به دست هم داده اند تا از او کارآفرینی تمام عیار بسازند .



الگو

این کارآفرین برتر که 10 سال مدیرعامل تولید دارو بوده، معتقد است الگویش در مدیریت کارآفرینانه ، معاون وی در این کارخانه بوده که با ایده " بشکنیم و بسازیم" باعث شده جسارت و خلاقیت دوران کودکی او تقویت شود.



منبع و منشا ایده

دانش غنی وتجربیات فراوانش درزمینه‌های مختلف والهام گیری او از منابع طبیعی وذخایر کشور بسیار درجهت گیری این امرتاثیر داشته است. پردازشگر ذهنی او ازهمان طفولیت فعالیت بدون وقفه‌اش را آغاز کرد و خلاقیت و نوآوری که در وجودش بود سهم بسزایی در ایده سازی او داشته است .



شروع کارآفرینی

او آغاز زندگی کارآفرینانه خود را پس از استعفا از تولید دارو و آغاز کسب و کار با 9000 تومان سرمایه می­داند که پس تجربه چند کار کوچک ، تصمیم به راه­اندازی کارخانه و تولید محصولاتی با نام هگزان می­گیرد و پس از فراز و نشیب بسیار در سال 1374با 5/2 میلیارد تومان وام و بدهی کارخانه را واگذار و دوباره کسب و کار را از صفر شروع می کند.دکتر جهانگیری این بار وارد عرصه­های کشاورزی و اکوتوریسم می­شود و موفق به احداث یکی از دیدنی ترین مناطق توریستی کشور در کندلوس و معرفی و پرورش گونه­های جدیدی از میوه­ها و گیاهان دارویی می­شود.



دیدگاه ها

او به اصل وجود سرمایه به عنوان واژه ای مقدس اعتقاد دارد و آنرا لازمه پیشرفت، سلامت و بهداشت تحصیلات و رفاه عمومی ذکر می‌کند و نیز به سرمایه دار چون شخصیتی ارزشمند که با پشتوانه عشق طی طریق می کند، می نگرد و در این خصوص احکام اساسنامه اش را اینگونه بر می شمارد.

مالکیت محترم است

سرمایه دار شریف است وچون شعور وآگاهی دارد، سرمایه دار شده است.

سرمایه گذار عالیجناب است تا باور کند آدم مهمی است.



او دیدگاه کاملاً فرهنگی اش به مسائل و نگاه باریک بینش به تمام افقهای پیش رو ازاین منظر را اینگونه توجیه می کند: « احساس فرهنگی من خیلی غلبه دارد براحساس صنعتی‌ام. بعد فرهنگی این سرزمین آنقدر بالاست که من دست به هرکاری می زنم باید به نوعی با پوشش فرهنگی درارتباط باشد وگرنه هیچ صنعتکاری همه را ازصنعت درنمی آورد که به کار فرهنگی مشغول کند. من نسبت به کشاورزی دیدی فرهنگی دارم. درست است کارتولیدی است ولی من بایستی به روستاییان آموزش دهم و بگویم چه کار کنند. من بارها شده است برای اینکه خاصیت گیاهان را توضیح بدهم با پیرمردها و پیرزنها برای چیدن گیاهان رفته‌ام و حتی برخی از آنها آش درست کرده اند و من خاصیت مواد راتوضیح داده ام. این یک کار فرهنگی است.»

وی اختناقی که دربرخی موارد سطح جامعه را پوشانده است راعاملی جهت شکوفایی آن موردمی داند واعتقاد دارد که شکوفایی دراختناق بوجودمی آید .

او داشتن انگیزه ( مالی ،اقتصادی ،جاه طلبی ، سیاسی ، ..)برای هرکاری رالازمه پیشبرد انجام موفق آن کار می‌داند. و بالاخره اینکه فراهم‌کردن بستری مناسب درجهت رقابت کاری باعث افزایش انگیزه افراد و پیشرفت و تولید و توسعه می داند و می‌گوید که:«تمامی مسیرهایی را که سابقه تجربه آن را داشته به عنوان درهای رقابت برای سایرین باز گذاشته ام. خیلی دوست دارم که افراد مختلف بیایند و کارهای من راکپی کنند که ارزش کار برای من از بین برود و من به فکر این مسئله باشم که کارهای بالاتری تولید کنم به این دلیل که تکنولوژی کار بالاست و یک اطلاعات علمی بالا می طلبد.»



تامین منابع مالی

خود براین باور است که اگر هرفردی بتواند بجای هرکاری فضای تاریک ذهنش را روشن کند، می تواند آنقدر سرمایه از پستوهای تودرتوی آن بیرون بکشد که اصلاٌ نداند آنها کجا بوده اند. او درموردجمع آوری اشیاء قدیمی به نوعی قصد داشته است که دست به سرمایه سازی بزند چنانکه می گوید:" آن روز که من اینها راجمع می کردم فکر می کردم یک انگیزه ای بشود برای تحول اقتصادی."

انگیزه ها

دکتر جهانگیری در مورد انگیزه خود در تاسیس مجتمع کشاورزی کندلوس این گونه می گوید:

«به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم كه دینم را نسبت به آن ادا كنم لذا یك منطقه محروم از كشور را انتخاب كردم و به وزارت كشور نامه‌ای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند كه در جغرافیای ایران چنین منطقه‌ای وجود ندارد. به من برخورد كه حتی وزارت كشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.

ابتدا فكر كردم كه چگونه می‌توانم فقر را در این منطقه ریشه‌كن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یك طبیعت منحصربه فرد و چشم‌نواز.






لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راه‌اندازی لابراتوار و مدرسه كردم. به دانش‌آموزان آموختم گیاهان دشت‌ها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و كار شدند و هزینه‌های تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین می‌كردند.



این كارخانه یكصد فرآورده تولید می‌كند و به اكثر كشورهای دنیا صادر می‌کند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمع‌آوری كرده‌ام و به ایران آورده‌ام و همان برایم پشتوانه‌ای شد كه اهداف عمرانی‌ام را ادامه دهم به 66 روستا برق‌رسانی كردم، مخابرات،‌درمانگاه، مدرسه، موزه،‌ رستوران، پارك، فروشگاه و به طور كلی آنچه كه در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد كردم. من هیچ پشتوانه‌ مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستم‌های دولتی نداشتم بلكه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم .

زمانی كه مجتمع كشاورزی كندلوس راه‌‌اندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام می‌دادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیركل، وكیل، شاعر، موسیقی‌دان، نویسنده و... از میان 180 كودك بود كه می‌خواستند همان چوپان، كشاورز و... باقی بمانند.

به دلیل تلاش هایی كه در توسعه و آبادانی كندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یك منطقه توریستی بین‌المللی انتخاب كرده است. كندلوس امروز قطب بین‌المللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم كه اتفاق پیش پاافتاده‌ای برای یك ایرانی نیست.»

مشكلات

زمانی كه شركت‌ هگزان را با پتروشیمی شریك شد پس از مدتی متوجه شد حاصل 20 سال تلاش بی‌وقفه‌اش به صفر رسیده است و او مانده‌ و كوهی از بدهی كه پتروشیمی آنرا پرداخت نكرده بود و بانك او را مقصر می دانست.شرایط بسیار سختی پیش‌رو داشت، فشارهای مالی زیادی هم به دوشش بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانك داشت و او را ممنوع‌الخروج اعلام كرده بودند دورانی را سپری كرده كه حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین می‌شد. اما تلاش كرد و با یك دفتر كوچك به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداخت و برای اولین بار در ایران ژل كتیرا را روانه بازار مصرف كرد.



سپس با پوست میوه‌های معطر چای كیسه‌ای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساند كه آن‌هم با موفقیت روبرو شد. شبانه‌روز كار كرد تا توانست سراپا بایستد. بارها گفته‌است: « اگر مرا در كویرلوت رهاسازی پس از یك سال كه به كویر بیایید مشاهده خواهید كرد كه در آنجا هم باغی درست كرده‌ام! »



كارآفرین

به نظر دکتر جهانگیری كارآفرینی دو بخش دارد كه ریشه در ژنتیك و اكتساب از محیط دارد:

«فردی كه از همان كودكی جاه‌طلب است و بزرگ فكر می‌كند و ایده‌های متعددی در ذهن می‌پروراند باید دانست كه كارآفرین است و همین انسان كوچك، افق‌های بزرگی را مشاهده می‌كند.

شرایط زندگی و اجتماع در كارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی می‌كنیم و می‌دانیم كسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار می‌گیریم. اگر ایده‌هایی در ذهن دارید آن را باور كنید اما اگر به آن تحت عنوان سكو نگاه می‌كنید، كار نكردن را بهانه نكنید

.

اگر آن این ایده را باور دارید آن را بارور سازید. من اعتقاد ندارم كه مسائل مالی مشكل بزرگی برای توقف باشد. طرح را می‌توان با دوستان،‌ اطرافیان و بانك در میان گذاشت و انجام داد. من برای تحقق ایده‌ام منزلم را به فروش رسانده‌ام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان كافی داشتم. معقتدم كارآفرین نباید عمرش از به انجام یك فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیت‌های دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر كارآفرین در یك شغل باقی بماند دیگر كارآفرین نیست.»






این کارآفرین فعال و خستگی­ ناپذیر که از سوی یونسکو و میراث فرهنگی به عنوان چهره ماندگار معرفی شده کشور ایران را به علت داشتن منابع عظیم انرژی و نیروی انسانی ارزان، بهترین جا برای سرمایه­گذاری می­داند اگر چه معتقد است سیستم دولتی و تکیه بر ثروت حاصله از نفت، یک مانع اساسی در راه کارآفرینی بشمار می­رود وبهترین مسیر در این عرصه توسعه کسب و کارهای جدید خانگی و کوچک است. او بزرگترین آرزوی خود را ایجاد پنج میلیون فرصت شغلی برای جوانان ایرانی می­داند و معتقد است این کار فقط با دورنگری و ایده­ها و روش­های نو امکان­پذیر است و ادامه سبک سنتی کشاورزی و صنعت و بازار در ایران جواب نمی­دهد.

گفتنی است در سال 1388 دکتر جهانگیری

به عنوان کارآفرین نمونه کشور برگزیده و معرفی شدند.

ارسال در تاريخ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گفت و گو با علی اصغرجهانگیری خالق شرکت هگزان , توسط *_*شرافتی*_*

اولین زنان موفق ایرانی

اولین زن جراح ایرانی:"سکینه پری" متولد 1281-1307 در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد.

اولین زن جراح پلاستیک:"دکتر هاسمیک هاراطونیان" در سال 1339 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین زن داروساز:"اقدس غربی" و "اختر فردوس" اولین زنان دکتر داروساز ایرانی هستند که در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شدند و در سال 1320 در این رشته فارغ التحصیل شدند...

اولین زن جراح ایرانی:"سکینه پری" متولد 1281-1307 در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد.

اولین زن جراح پلاستیک:"دکتر هاسمیک هاراطونیان" در سال 1339 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین زن داروساز:"اقدس غربی" و "اختر فردوس" اولین زنان دکتر داروساز ایرانی هستند که در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شدند و در سال 1320 در این رشته فارغ التحصیل شدند.

اولین زن وکیل دادگستری:"یکاترینا سعیدخوانیان" متولد1278 اولین زن ایرانی که پس از تحصیل در رشته قضایی در روسیه به سال 1327 در تهران پروانه وکالت گرفت و به کار پرداخت.

اولین زن تاجر ایرانی: "مهین افشار" در سال 1336 موفق به دریافت کارت بازرگانی شد.

اولین زن سرتیب ایرانی:"مرضیه ارفعی" در سال 1312 با درجه هم ردیف سروانی در ارتش مشغول خدمت شد و در سال 1338 به عنوان اولین زن به درجه سرتیپی رسید.

اولین زن روزنامه نگار:"صدیقه دولت" در اصفهان به سال 1297 مجله" جمعیت نسوان وطن خواه" و مجله " زبان زنان" را منتشر کرد.

اولین زن خلبان:"عفت تجارتی" در سال 1318 در 22 سالگی برای اولین بار و به عنوان اولین زن در رشته خلبانی نام نویسی کرد و در همان سال اولین پرواز خود را با هواپیمای تایگرموس انجام داد.

اولین زن پرستار:"فاطمه توانایی" که در سال 1310 در آموزشگاه کوچک در شهر رشت نام نویسی کرد. او در سال 1314 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین هنرمندان زن تاتر:اولین زنان که روی صحنه رفتند دو تن از زنان ارمنی به نام های " وارتوتریان"و"سراکالندریان" بودند.

اولین زن آوازه خوان:"قمرالملوک وزیری" که صفحه پر کرد و پس از او "ملوک ضرابی" بود.

ارسال در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

تعدادی از برترین بانوان کارافرین کشور:
1-فریده مشکات :مدیر شرکت ترابری بین الملی
2-ماریا خرسند:رییس پروژه بلوتوس،رییس بخش تکنولوژی شرکت کامپیوتری اریکسون
3-نیره خاتونی:مهندس لیفتراک
4مهرویه پازانی:رییس هییت رییسه فرش دستباف
5-زهرا معمر :اولین زن رسمی مکانیک شرکت سایپا
6-انوشه انصاری:فضانورد.برنده جایزه نخست کارافرین سال 2000در امریکا وفوق لیسانس الکترونیک از امریکا
7-فاطمه کاظمی:تولید کننده قطعات ماشین
9-فاطمه دانشور:مدیر شرکت صنعت ومعدن.رییس هییت مدیره شرکت پیشگامان اندیشه توسعه(بات)

ارسال در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

(( ژیائو فینگ پنگ)) یک میلیارد ر جوان است که ثروتش بالغ بر ۱/۵ میلیارد دلار برآورد می شود . نردبان موفقیت او در مسیر رسیدن به ثروت، انرژی خورشیدی است . اقای پنگ ۳۴ ساله ، همواره در صدد انجام کاری برای رسیدن به ثروت بود. او پس از مدتها فکر ، به این نتیجه رسید که باید در زمینه ای بی پایان و تمام نشدنی سرمیه گذاری کرد.به نظر او کار در حوزه انرژی تجدید شونده مانند انرژی خورشیدی بهترین روش دستیابی به ثروت بود . او در سال ۲۰۰۵ میلادی یک شرکت در زمینه تولید صفحات خورشیدی که انرژی آفتاب در آن ذخیره می شد را تاسیس کرد . تولید انبوه و ارزان آن ، همچنین رغبت کشورها به استفاده از انرژی بی پایان ، موجب شد که کار آقای پنگ سرعت بگیرد . موفقیت او هنگامی تضمین شد که در سال ۲۰۰۷ شرکت او در سطح بین الملل پذیرفته شد . فینگ در حال حاضر یک شرکت بزرگ دارد که نزدیک به ۱۲ هزار نفر از مردم چین در آن مشغول بکار هستند . با این حال و بیش از گذشته اقای پنگ در حال گسترش شرکتش است . در سال جدید نیز یک قرارداد ۲۲۰ میلیون دلاری برای تولید صفحات خورشیدی بسته است.

ارسال در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

وقتی ادم 15 ساله بود، با وبلاگی آشنا شد که موردتوجه همه هم کلاسی هایش بود و از آن زمان به بعد ادم به اینترنت و فعالیت های آنلاین علاقمند شد چون به این نتیجه رسیده بود که موفقیت در فعالیت های آنلاین بسیار دیرتر از موفقیت های دیگر از بین می رود.


این پسر هجده ساله بعد از مدتی وب سایتِ Stomp Urban را راه اندازی کرد که حاوی مطالبی مثل موسیقی و نشانی مهمانی های منطقه بود. این وب سایت که درآمد خود را از طریق فروش لباس کسب می کرد، طی مدت کوتاهی تبدیل به یکی از موفق ترین سایت ها شد، اما بعد از آنکه در نتیجه تبلیغات Stomp Urban، هشتصد نفر به یکی از مهمانی های منطقه هجوم بردند، ادم ناچار کار وب سایت خود را متوقف کرد.

ادم که از این اشتباه درس گرفته بود، حالا به افراد 15 سال به بالا طریقه کسب درآمد آنلاین را آموزش می دهد و هریک از دوره های آموزشی او تا به حال 100000 دلار درآمد داشته اند. ادم به تازگی یک اتومبیل Audi 2010 خریداری کرده است که راندن آن یکی از فعالیت های موردعلاقه او است.



سن شما چه مزایا و معایبی برای کار شما داشته است؟

باور موفقیت من در ابتدا برای همه سخت بود. حتی دوستان من هم فکر می کردند که نوجوان ها نمی توانند به موفقیت های بزرگ دست پیدا کنند و ناچار باید صبر کنند تا بزرگ تر شوند و مدرک بگیرند. به همین خاطر هروقت به آنها می گفتم که درحال انجام چنین کاری هستم، حرفم را جدی نمی گرفتند. اما حالا که اتومبیل شخصی خودم را خریده ام، کم کم حرفم را باور کرده اند.

اما سن پایین مزایایی هم دارد. مثلاً وقتی سن شما پایین باشد بیشتر جلب توجه می کنید. همین طور می توانید جوان ها را مخاطب قرار دهید.

وقتی جوان باشید، چیزی برای از دست دادن ندارید. هنوز با پدر و مادرتان زندگی می کنید و اسیر مسئولیت ها و مخارج زندگی نیستید. تنها مخارجی که باید خودتان بدهید پول شام بیرون و سینما است. هنوز مدرک نگرفته اید و دغدغه پیدا کردن یک شغل را ندارید. بنابراین می توانید با خیال راحت کارموردعلاقه تان را انجام دهید.

من با پدر و مادرم زندگی می کنم و می توانم به جای خرج کردن پولم را پس انداز کنم. پس سعی می کنم تا جایی که می توانم آنجا بمانم (می خندد).

به نظر شما یک کارآفرین موفق کیست؟

یک کارآفرین موفق کسی است که از پشتکار و اراده بالایی برخوردار باشد. خیلی ها این ذهنیت را دارند که باید یک شبه پولدار شوند. هیچ کاری غیرممکن نیست ولی آنچه واقعاً اهمیت دارد این است که به تلاش ادامه بدهید و دلسرد نشوید. اگر این کار را نکنید ناچار خواهید بود گوشه ای بنشینید و از خودتان بپرسید اگر ادامه می دادید چه اتفاقی می افتاد.

حتی اگر بار اول شکست بخورید هیچ اهمیتی ندارد. شما هنوز جوان هستید و وقت زیادی دارید. بنابراین به تلاش ادامه بدهید و ناامید نشوید. پشتکار و اراده مهم ترین عامل موفقیت است.

اگر ایده ای به ذهن شما برسد، مطمئناً دست کم دو یا سه نفر دیگر در دنیا هستند که به همان ایده فکر می کنند. بنابراین اگر آن را عملی نکنید، آنها گوی سبقت را می ربایند و آن را انجام می دهند.



چیز دیگری هست که بخواهید اضافه کنید؟

به حرف های دلسردکننده دیگران توجه نکنید. اگر جوان هستید و می خواهید کاری را انجام دهید، فکر نکنید که نمی توانید. امروزه هرکاری از طریق اینترنت ممکن است. حتی اگر همه می گویند "نه این ممکن نیست، هرچه در اینترنت هست دروغ و کلک است" نباید توجه کنید. خودتان بروید و تحقیق کنید و بعد برای چیزی که می خواهید اقدام کنید. این کاری است که من انجام دادم و فکر می کنم تا حد زیادی در کارم موفق بوده ام.

ارسال در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

. آیرین روزن فلد، 58 ساله، مدیر شرکت محصولات کرفت. او سال گذشته دومین رتبه را به خود اختصاص داده بود. آیرین با تصمیمی که امسال گرفت موفقیت بزرگی به دست آورد. او شرکت کرفت را به دو شرکت تقسیم کرد. حرکتی برخلاف روش سابق اش برای گسترش شرکت. هنوز تصمیم جدیدی در مورد پستش نگرفته اما تصمیم دارد هم چنان مدیر باقی بماند.



2. ایندرا نویی، 55 ساله و مدیر شرکت پپسی که سال گذشته رتبه اول را به دست آورده بود. از نگاه نویی، پپسی در میان محصولات غذایی جایگاه خاصی پیدا می کند. سرمایه این شرکت قرار است از 10 میلیارد ریال در سال 2010 به 30 میلیارد دلار در سال 2020 برسد. ولی نویی به این خاطر که از داد و ستد نوشابه در آمریکای شمالی دست برداشته است، مورد انتقاد قرار گرفت.



3. پاتریشیا ورتز، 58 ساله، مدیر شرکت آرکر دنیل میدلند، سال گذشته سومین رتبه را به خود اختصاص داده بود. محصولات کشاورزی مثل دانه ها، ذرت و گندم فروش مالی 2011 او را بسیار افزایش دادند و این را مدیون تقاضای بالا برای این محصولات است. مسوول سابق حسابداری و مدیر اجرایی محصولات روغنی، این محصولات را در مناطق در حال پیشرفت مثل آمریکای جنوبی هم ارایه داد. هدف او از این کار تاسیس کارخانه گازوییل زیستی در برزیل و ایجاد تسهیلات دانه های سویا در پاراگوئه است.



4. الن کول من، 55 ساله، مدیر شرکت دوپونت. از ماه می که کارش را تغییر داد 4/6 میلیارد دلار از شرکت دنیسکو، تولیدکننده محصولات مواد غذایی دانمارکی به دست آورده است. او شرکت دارویی خود را بیشتر به سمت غذا و مواد غذایی سوق داد. تحلیل گران اعتقاد دارند که 99 درصد سرمایه گذاری سهام در بازار هم برگشته است.



5. آنجلا برلی، 50 ساله، مدیر شرکت ول پوینت. سال گذشته دارای رتبه چهارم بود. شرکت بیمه درمانی که 34 میلیون نفر را تحت پوشش قرار می داد. یعنی یک نهم کل آمریکایی ها. حالا او قصد دارد وارد خدمات درمان سالمندان هم بشود و با این افزایش مشتری، سود بیشتری به دست بیاورد.



6. آندریا جانگ، 53 ساله، مدیر شرکت محصولات آوون، سال گذشته هم همین رتبه را داشته. آوون در 125 سالگی خود، فروش اش به 11 میلیارد دلار رسیده است. سرمایه گذاری در خارج از کشور باعث شد دو رقمی فروش اش در اکثر مناطق شد. جانگ 21 سال است که مدیریت آوون را برعهده دارد، پرسابقه ترین مدیر زن در میان 500 شرکت گروه فورچون است.



7. جینی رومتی، مدیر اجرایی و فروش و بازاریابی شرکت آی بی ام، 54 ساله که از سال گذشته یک رتبه ارتقا پیدا کرده است. رومتی ممکن است مدیرعامل بعدی بیگ بلو شود. او بازاریابی را هم سال پیش به سمت های خود اضافه کرد. این حرکت باعث شد که او به عنوان یکی از دو کاندیدای مدیریت فعلی به جای سالم پالمیسانو پس از بازنشستگی انتخاب شود.



8. اورسلا برنز، 53 ساله، مدیر شرکت زیراکس. سال گذشته رتبه 9 را در این فهرست به خود اختصاص داده بود. او سال گذشته به بزرگ ترین قرارداد شرکت، مبلغ 4/6 میلیارد دلار از ای سی اس (خدمات پیشرفته ارتباطی) دست یافته و افزایش سود 25 درصدی را فراهم آورده است. این قرارداد که سر و صدای بسیاری از سرمایه گذاران را به همراه داشت، مهم ترین بخش روش جدید برنز برای رشد کارش بود.



9. مگ ویت من، 55 ساله مدیر شرکت هولت– پاکارد. او امسال دوباره به این فهرست برگشته است. در سپتامبر، کاندیدای بازنده فرمانداری کالیفرنیا به عنوان مدیر شرکت هولت– پاکارد که یکی از بزرگ ترین شرکت های فناوری آمریکا است انتخاب شد. اگرچه پیشرفت او به چنین سمتی به خاطر قدرت اوست ولی همه منتظرند تا ببینند آیا او می تواند نظم را به هیات مدیره اش برگرداند یا خیر.



10. شری لین مک کوی، 52 ساله، معاون مدیرعامل و کمیته اجرایی شرکت جانسون اند جانسون. سال پیش رتبه 12 را از آن خود کرده بود. در دسامبر، شرکت جانسون اند جانسون کار پردردسر و بزرگ درمان را برعهده گرفت و 60 هزار کارمند را سرپرستی می کرد. بیل ولدون، مدیر این شرکت ابراز امیدواری کرد که شری لین جانشین او خواهد شد.



11. سفرا کتز، 49 ساله، مدیر شرکت اراکل. او سال گذشته هم همین رتبه را به دست آورده بود.
کتز در مقام مدیر اجرایی شرکت 80 قرارداد را که بیش از 43 میلیارد دلار ارزش داشت در 6 ساله گذشته به پایان برسد. در ماه آوریل او عنوان مدیر ارشد امور مالی را نیز از آن خود کرد و دو ماه بعد اولین سه ماهه 10 میلیارد دلاری شرکت را اعلام کرد.



12. شریل سند برگ، 42 ساله، رییس ارشد عامل ف/ی/س/ب/و/ک. سال پیش رتبه 16 را در این فهرست داشت. درآمد آگهی های این شرکت ارتباطی تقریبا به 4 میلیارد دلار در 2011 رسید و این را مدیون مدیر خوش فکر ف/ی/س/ب/و/ک است. سندبرگ هم چنین عضو هیات مدیره دیزنی و استارباکس هم هست و به عنوان یکی از رهبران طرفدار حمایت از کار زنان فعالیت می کند.



13. آن سویینی، 53 ساله، یکی از روسای شبکه های ارتباطی دیزنی و تلویزیون ای بی سی که سال گذشته رتبه 15 را از آن خود کرده بود. سویینی، شماره یک فهرست قدرتمندترین زن های دیزنی که سال گذشته 8 شبکه ای بی سی را به نام خود کرد و آنها را راه اندازی کرد. اوایل امسال هم قراردادی با کیتی کوریک امضا کرده است.



14. کرول می رویتز، 57 ساله مدیرعامل شرکت های تی جی ایکس. شاید قیمت متوسط محصولات پایین باشد اما در سال 2011 فروش اش 8 درصد افزایش یافته و به مبلغ 9/21 میلیارد دلار رسیده است. از 2007 که می رویتز مالکیت این شرکت را به دست آورده است، سهام آن 104 درصد عودت داده شده است.



15. اوپرا وینفری، 57 ساله، مدیرعامل اون و هارپو. سال گذشته رتبه 6 این فهرست را به خود اختصاص داده بود. امسال وقتی هارپو ضعیف شد. وینفری به عنوان مدیرعامل به سمت شبکه جدیدش «اون» سوق پیدا کرد. او در سال 2012، با بیست آگهی دهنده جدید قرارداد بست اما برنامه ها و شوهایش از نفوذش کاست.



16. جن فیلدز، 56 ساله، مدیر مک دونالد آمریکا. او در سال گذشته جزو 20 نفر اول این فهرست نبوده است. فیلدز به عنوان رییس بزرگ ترین فست فود که 14 هزار رستوران را تحت نظر دارد، در سال 2011، در اولین سال خود در این مقام 2 درصد افزایش درآمد داشته است. این فرد باسابقه مک دونالد برنامه استخدام بزرگ مک دونالد در آوریل را هم برعهده داشته است و 62 هزار نیروی جدید را به کار گرفت.



17. ابیگیل جانسون، 49 ساله، معاون مدیرعامل. سال گذشته رتبه بیست و یکم را از آن خود کرده بود. فیدلیتی اینوست منتز بزرگ ترین شرکت خدمات مالی است که هنوز در مورد جانشینی تصمیمی گرفته نشده است ولی جانسون که سال گذشته سرمایه ای معادل 3/5 تریلیون دلار را نظارت می کرد، شاید بتواند به جایگاه پدر 81 ساله اش (مدیرعامل این شرکت) که در بهار کناره گیری می کند، نزدیک تر شود.



18. سوزان، 50 ساله، معاون مدیرعامل بلک راک. او سال گذشته جزو 20 نفر اول این فهرست نبوده است. سال گذشته وگنر یکی از موسسین بلک راک فروش پی ان سی را برعهده گرفت. او هم چنین درآمد آخر سال 2009 سرمایه گذاران بارکلیزرا نظارت می کرد که سهم بسیار بزرگی در دوبرابر کردن سود آن داشت.



19. شارلین بگلی، 44 ساله، رییس همیشگی شرکت جنرال الکتریک. پس از این که شرکت را سازماندهی دوباره کرد بیش از 6/8 میلیارد دلار در سال 2010 به دست آورد. او این مساله را به جف ایمیت مدیرعامل این شرکت گزارش داد و 39 هزار نیرو جذب کرد.



20. دنیس موریسون، 57 ساله، مدیرعامل کمپل سوپ که اولین سالی است که وارد این فهرست شده است. این مدیرعامل تازه کار در بسیاری از شرکت های کالاهای مصرفی مثل پی اندجی، کرفت، پپسی، نابیسکو و نستله کار کرده است و پیش از این که به درآمد 7/7 میلیارد دلاری در آگوست دست پیدا کند، به عنوان مدیرعامل شرکت کمپل سوپ شناخته شد.

ارسال در تاريخ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:زنان, موفق ,جهان , توسط *_*شرافتی*_*

بيژن پاکزاد پول آفرين ترين فروشنده ايراني است که ثروتمندترين ساکنين زمين مشتريان اويند

به نقل از مجله موفقيت

آيا تا به حال به اين موضوع انديشيده ايد که انسان هاي فوق العاده پولدار روي زمين ، براي خريد لباس ، عطر ولوازم آرايشي به کدام مغازه مي روند؟ منظورمان افرادي مانند " ملکه انگليس " يا" سلطان برونئي "‌يا " پرنس چارلز" و " بيل گيتس " و امثالهم است ! به هر حال شايد تعداد پولدارهاي روي زمين بسيار کمتر از انسان هاي عادي و متوسط باشد اما درمقابل ، قدرت خريد و توان پول خرج کردن اين افراد را هم نمي توان ناديده گرفت واگر کسي بتواند نظر اين مشتريان رابه سوي خود جلب کند و سفارشات آنها را بگيرد، مسلما ثروت کلاني را به دست خواهد آورد.ثروتي که مي تواند فرد را از همه ثروتمندتر سازد.

بيژن پاکزاد ، يکي از اين عرضه کنندگان گران ترين اقلام و سفارشات ، براي پولدارترين ساکنين روي زمين است . او در يک خانواده فوق العاده پولدار درتهران متولد شد. جهت تحصيل به مدرسه پولدارهاي سوئيس، يعني "Le Rosey " رفت و در آنجا با شاهزاده هاي بزرگ مانند " پرنس ريتر" همکلاسي شد . درحقيقت تعداد زيادي از مشتريانش را بيژن در همان مدرسه سوئيسي شناسايي و شکار کرد. او همانجا دريافت که سليقه ي آدم هاي پولدارچگونه است و به چه شکلي مي توان نظر آنها را براي خريد و سفارش اجناس به سوي خود جلب کرد.

" بيژن پاکزاد"‌ اکنون درآمد سالانه اش از فروش عطرها و ادکلن هاي "DNA " بيش تز ٣٠٠ ميليون دلار درسال است و صاحب يکي از با شکوه ترين وگران قيمت ترين فروشگاههاي نيويورک است که درب اين فروشگاه ، فقط به روي مشتريان خاص وبه سفارش آنها باز مي شود. بيژن داراي يک هواپيماي جت مخصوصي است . آن دسته از مشترياني که نم توانند به فروشگاه او بيايند، او شخصا به نزد ايشان مي رود و براي آنها مدل لباس ، تي شرت ، عطر و .... طراحي مي کند . او يک پول آفرين واقعي است و خيلي از پولدارها و توانگرهاي دنيا به داشتن نام او روي عطر خود يا لباس هاي خويش افتخار مي کنند. اجازه دهيد تا با بيژن مصاحبه اي داشته باشيم :

راز نيرومندي و جوان ماندن من درايناست که هر روز چيز تازه اي ياد مي گيرم.

موفقيت : بيژن چه اتفاقي افتاد که تو يکباره تبديل به يک اسطوره درجهان مد و هنر شدي ؟

بيژن : راستش را بخواهيد از همان کودکي احساس مي کردم فرد مشهوري مي شوم . پدرم مي خواست من دکتر يا وکيل شوم . رشته تحصيلي ام مهندسي بود که هيچ علاقه اي بدان نداشتم ، همه شوق من به جانب طراحي بود و با علاقه وصف ناپذيري بدان مي پرداختم . از سوئيس به آمريکا رفتم و در آنجا در رشته بازاريابي به تحصيل پرداختم و همانجا اين فکر در من قوت گرفت که مد اروپا را به آمريکا بکشانم.

موفقيت : چگونه موفق شدي اعتماد اين همه آدم هاي متفاوت را بسوي خود جلب کني ؟

بيژن : با اهميت دادن به تک تک مشتريانم . هدف من هميشه شناختن مشتري و توقعات اوبوده است . حتي امروز نيز با اينکه تعداد مشتريان بسيار زياد شده است من تک تک آنها را مي شناسم. به عنوان مثال لباس يک ستاره سينما بايد با يک قاضي دادگاه متفاوت باشد، وقتي لباس را براي فردي طراحي مي کنم بايد بدانم که او درآن لباس چه خواهد کرد. در مورد من جوکي ساخته اند با اين مضمون" افراد مانند وودي آلن داخل فروشگاه مي شوند ومانند کري گرانت خارج مي شوند"

موفقيت : درچه سالي اولين نمايشگاه مد را برگزار کردي ؟

بيژن :‌ در سال ١٩٧٦ با کمک مالي يکي از هموطنانم نمايشگاهي مجلل ترتيب دادم. نمايشگاه داراي ميزهايي از سنگ مرمر کمياب و لوسترهايي گران قيمت بود و افرادي مانند خوان کارلوس پادشاه اسپانيا شاه اردن و سلطان بروئني را به خود جلب نمود.

موفقيت : اولين برخورد کارگزاران تو پس از ورود مشتري چگونه است ؟

بيژن : من از آنها خواسته ام قبل از هر پرسشي ابتدا از او پذيرايي بعمل آورند وسپس با او گفت وگو داشته باشند.از علايق وسوابق و اهدافش اطلاع حاصل نمايندو ازاين طريق بتوانند نوع لباس مورد علاقه اش را طراحي کنند، مثلا هنگامي که روناد ريگان رييس جمهور سابق آمريکا ازمن لباس گرم خواست ، پارچه جين را با آستري ازپوست مينک برايش طراحي کردم البته گاهي هم اگر افراد قادر به حضور درفروشگاه نباشند من به همراه خياطان خود به نزد آنان مي روم.

موفقيت : پارچه هايت را از کجا تامين مي کني ؟

بيژن : از توليد کننده هاي معتبر که قبلا آزمايش شده اند . من ابتدا قبل از سفارش لباسي از پارچه مورد نظر را مي پوشم تا کيفيت آن را بررسي کنم و اگر مقبول افتاد تا سه برابر هزينه اصلي را به توليد کننده پرداخت مي کنم تا حقوق انحصاري آن کالا را تضمين نمايد. اين يکي از مشخصه هاي کار من است و دليل آنهم اهميتي است که به کيفيت کالاي خود مي نهم . شايد در نظر برخي اين کارها زياده روي جلوه کند.

موفقيت : در مورد عطريات چه توفيقي به دست آورده ايد؟

بيژن : سال هاي زيادي طول کشيد تا من عطري را درست کنم که متفاوت باشد، حتي طرح شيشه آن ٨٠٠ بار پيش نويسي شد تا اينکه مورد قبول من واقع شد من عطر زنانه نمي خواستم. مخصوصا که لباس هاي من همگي مردانه هستند، از همين روبا زنان بسياري مصاحبه کردم تا بدانم چه بويي رابراي مرد مي پسندند و نهايتا موفق شدم در سال ١٩٨٨ عطر مردانه بيژن را توليد کنم که جايزه اسکار نيويورک را براي بهترين عطر دريافت کنم. البته بعدها عطر زنانه هم توليد کردم وبه پاس قدرداني از زناني که همواره حامي من بوده اند به ايشان تقديم نمودم

موفقيت :‌ در يک جمله بگو براي پول کارمي کني يا عشق ؟

البته عشق به کار; من ازاينکه توليداتي منحصر به فرد دارم لذت مي برم من به کار کردن هفت روز هفته نياز ندارم ، اما اين کار را انجام مي دهم چون به کارم عشق مي ورزم .

موفقيت : بيژن ! تو براي آدم هاي معمولي ، محصول توليد نمي کني ؟ خريداران تو قشر خاصي از جامعه هستند که شايد تعداد آنها در کل دنيا به بيست و پنج هزار نفر هم نرسد.چرا اين طبقه خاص از جامعه را به عنوان مشتريان اصلي خود انتخاب کرده اي ؟

اين مساله چندان هم درست نيست . هر چند عطرهاي بيژن با لباس هاي بيژن گران قيمت اند، اما خيلي از انسان هاي معمولي هم مي توانند آن را در مغازه هاي معتبر کشورشان خريداري کنند. من براي پولدارترين هاي روي زمين حساب جداگانه اي باز کرده ام ، اما اين دليل نمي شود کساني را که خيلي پولدار نيستند در نظر نگيرم . بسياري از بازديد کنندگان فروشگاههاي زنجيره اي بيژن ، درنيويورک ودردنياازطبقه عادي و نسبتا مرفه جامعه هستند.

موفقيت : موفقيت فوق العاده کنوني خود را نتيجه چه مي داني ؟

بيژن :‌ نتيجه مطالعه ، تامل و شکار فرصت هاي طلايي ، تخصص و علاقه ي من در علم شيمي است و در سال ١٩٨١ موفق شدم ، جايزه " lg Nobel‌" را به خاطر عرضه عطرها و ادکلن هاي "DNA " به نام خودم بگيرم . من با عرضه اين عطرها و ادکلن هاي جادويي ، ابتدا براي مردان و بعد براي زنان توانستم معناي عطر واقعي را به مردم بشناسانم و از اين راه به ثروتي رويايي دست يابم . درحال حاضر درآمد سالانه من از بابت فروش عطرهاي بيژن در سطح جهان ، قريب ٣٠٠ ميليون دلار است ، حال آنکه در آمد حاصل از طراحي لباس، يک دهم آن يعني سي ميليون دلار درسال است . من به اين اصل معتقدم که اگر قرار باشد " کائنات " ، ايده اي را به ذهن و دل يک انسان الهام کند، به سراغ انساني مي رود که آمادگي علمي و ذهني پذيرش آن الهام را داشته باشد. من از همان دوران تحصيلي به دنبال عرضه محصولي به رقيب و گران قيمت مي گشتم و عطرها و ادکلن هاي " DNA " همان چيزي است که سال هاي جواني ام را در جست وجوي آن سپري ساختم . در حال حاضر موسسه بزرگ توليد عطرهاي بيژن را به نام سه فرزندم نموده ام تا آنها از همين الان که زنده ام ، مديريت و راهبري بزرگترين و ثروتمندترين شرکت عطر سازي دنيا را بياموزند.

موفقيت : مي گويند فروشگاهي قصر مانند داري که آن را براي پولدارترين ساکنين روي زمين آماده نموده اي تا براي ساعتي در سکوت و آرامش هز چه را مي خواهند از آن جا بخرند. چه شد که به فکر ساختن اين فروشگاه قصر مانند افتادي ؟

بيژن : شم اقتصادي ! من يک تاجر زاده ام و درخانواده اي بزرگ شدم که فرهنگ پول سازي و پول آفريني درآن غالب بود. براين باورم که در رگ هاي من به جاي خون ، رودخانه اي از طلا جاري است و تک تک سلول هاي وجود من ازالماس ساخته شده اند. من خودم را بسيار گرانبها مي دانم و براين اعتقادم که اگر يکي از پولدارهاي دنيا به نيويورک بيايد و بخواهد از فروشگاهي خريد کند، حتما بايد اين خريد از فروشگاه من صورت گيرد. يک سفارش چهارصد هزار دلاري ، حداقل خريدي است که من از مشتريانم انتظار دارم و مشتريان من نيز خوب مي دانند چه موقع از من ، باز کردن درب فروشگاه را تقاضا کنند.فروشگاه بيژن هر چند به صورت شبانه روزي فعال است اما درب آن فقط به روي مشتريان خاصي باز مي شود . ديوارهاي سفيد اين فروشگاه هر هفته رنگ مي شوند.

موفقيت : آيا ثروت پدري درموفقيت شما تاثيري داشته است ؟

بيژن : الان که به گذشته نگاه مي کنم مي بينم بيشتر از ثروت پدر ، خلاقيت ، نوآوري وخود اتکايي خودم را دراين جايگاه قرارداده است .

به هر حال ثروت پاکزادي ها را خيليهاي ديگر هم داشتند اما پسر هيچکدام از آنها بيژن نشد. اکنون من درموسساتم کارمندان ثروتمندرا استخدام نمي کنم، بلکه شباه روز در جست وجوي افراد خلاق و توانمند هستم . تجربه به من ثابت نموده است که اين افراد در کمترين زمان قابل تصور، ثروت ومکنت را به دست خواهند آورد و مي تواند شرايط رفتاري و ذهني لازم ، براي برخورد با پولدارترين هاي روي زمين را پيدا کنند.

موفقيت :‌ جديدترين ايده وخلاقانه ترين محصولي که عرضه کرده اي چيست ؟

بيژن : يک ضرب المثل فارسي به خاطر دارم که مي گويد: زندگي پيچ وخم زيادي دارد . من هم يک عطر پرپيچ وخم با بهترين و الهام بخش ترين رايحه هاي عالم ساخته ام به نام "Bijan with a Twist " مي توان آن را " بيژن پرپيچ وخم " ترجمه کرد . طراحي شکل ظاهري شيشه عطر و از همه مهم تر بوي دل انگيز ، هيجان آور و آرام بخش اين عطر که مي توانم به جرات بگويم معجوني از رايحهاي متضاد اما خواستني است ، باعث شده تا من ، " بيژن پر پيچ و خم " را از همه ي محصولاتم بيشتر دوست بدارم .

موفقيت : براي ايرانياني که علاقه مندند، مانند تو در درياي ثروت شنا کنند، چه پيامي داري ؟

بيژن : اول بايد لياقت وشايستگي حفظ ، نگهداري و احترام گذاشتن به ثروت را در خود ايجاد نماييد. پول و به تبع آن خريداران پولدار، وطن ومليت خاصي ندارند. ثروت باعث مي شود که آنها به راحتي به امن ترين ، مطمئن ترين و آرام ترين نقطه کره زمين کوچ کنند ، بنابراين اگر به پول بي احترامي کنيد، براي آن خط و نشان بکشيد ، شرط وشروط برايش تعيين کنيد، به پول توهين کنيد و آن را در جاي نامناسب و براي خريد آشغال خرج کنيد، خب طبيعي است که با اينکار بي لياقتي خود را درحفظ پول ثابت نموده ايد و پول وثروت سراغ شما نمي آيد! نبايد هم بيايد. اصلا چرا بايد ثروت سراغ کسي برود که قصد نابودي اش را دارد! کدام پديده عالم را سراغ داريد چنين باشد که پول دومي اش باشد؟

آدم هاي پولدار دوست ندارند ، همه ثروتشان را صرف کمک به ديگران کنند. خيلي از آنها مايلند با ثروتي که به دست آورده اند، اززندگي لذت ببرند. آنها مي خواهند با ثروت خود بهترين ها را بخرند. بهترين احترام را دريافت کنند . با مودب ترين ، يا تميزترين و با تيز هوش ترين انسان ها دم خورباشند، خوب طبيعي است اينجا همان جايي است که " بيژن "‌و همه آدم هايي که علاقه مندند مانند او در درياي ثزوت شنا کنند، وارد عمل شوند.

به خاطر دارم روزي يکي از ميليونرهاي آفريقايي براي خريد به قصر فروشگاهيي من در نيويورک آمد. او درفضاي آرام و دلنشيني که من ، حساب شده در تمام فروشگاه ايجاد کرده ام ، قدم زد و با شوق وصف ناپذيري اجناس داخل فروشگاه رابازديد نمود. ناگهان حالش به هم خورد وروي پله ها و فرش هاي نفيس استفراغ کرد . خدمتکاران وکارکنان فروشگاه بلافاصله چهره در هم کشيدند و خواستند واکنش نشان دهند که با نگاهي سريع به همه آنها گفتم که حق ندارند چنين کنند. وقتي بازديد تمام شد و آن ميليونر با يک خريد ٢٠٠ هزار دلاري ازفروشگاه خارج شد ، از خدمتکاران خواستم راه پله و فرش ها را تميز کنند. به

آنها گفتم که مشتري ، وقتي وارد مغازه مي شود، درحقيفت صاحب آن است ، چرا که بالقوه مي تواند هر کالايي رابخرد. اين حق مشتري است و بايد به اين حق او احترام گذاشت .

موفقيت : آيا اززندگي لذت مي بريد؟

بيژن : چرانه ؟ اگرلذت نبرم چه کنم ١؟ زندگي من مال خودم است و دوست دارم آن را هر طوري که ميخواهم احساس کنم چرا نبايد چنين کنم ؟١

موفقيت : ممکن است يک نمونه از شيوه تبليغات خود را بيان کني ؟

بيژن : يکي ازآخرين تبليغات من اينطور آغاز مي شود يکي بود يکي نبود ، در سرزميني دور مرد جواني زندگي مي کرد که به کيفيت عشق مي ورزيد.

موفقيت : آخرين پيام شما براي خوانندگان موفقيت در ايران چيست ؟

بيژن : درست است که کارخانجات و مغاره هاي من د راروپا ، امريکا ونيويورک است اما مي توانيد براي ديدن محصولات بيژن ، بدون هيچ محدوديتي ، مستقيما از داخل منزل ،وارد فروشگاه اينترنتي بيژن ( http:/
http://www.bijan.com ) شويد و آخرين محصولات بيژن را آنجا ببينيد. دوست دارم با شما صحبت کنم ونظرتان را درمورد محصولات خودم بيشتر بدانم .


مطمئنا هر کسی که تصمیم به خرید لپ‌تاپ داشته باشد و برندهای مختلف را تحت نظر داشته باشد، نام شرکت معتبر دل را هم شنیده است.

به گزارش پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام و به نقل از مجله بایت، دل شرکتی است که فعالیت خود را از سال ۱۹۸۴ با سرمایه اولیه ۱۰۰۰ دلار آغاز کرده است و در حال حاضر جایگاه بسیار خوبی در میان کاربران رایانه‌ها به دست آورده است. شرکت دل با استفاده از راهکارهای مدیریتی موسس آن یعنی مایکل دل، بعد از مدت زمان کوتاهی به جایگاهی دست پیدا کرد که توانست به عنوان اولین شرکت رایانه‌ای در سال ۱۹۹۷ فروشی در حدود یک میلیارد دلار از طریق اینترنت به دست آورد.

هم‌اکنون شرکت دل بزرگترین شرکت فروشنده مستقیم سیستم‌های رایانه‌ای در جهان است و با وجود این که تا به حال اشتباهات زیادی داشته، اما از تمامی آن‌ها به بهترین شکل ممکن درس گرفته است.

جالب است بدانید مدیرعامل این شرکت یعنی مایکل دل، تحصیلات دانشگاهی ندارد و هر چیزی که در زمینه رایانه‌ها و راهکارهای مدیریتی آموخته است به دلیل تجربه کاری بسیار زیادش است. البته مدیران موفق دیگری هم وجود دارند که در ابتدا کار خود را بدون تحصیلات دانشگاهی آغاز کرده‌اند و مسلما از میان آن ‌ها، شما نام استیو جابز و بیل گیتس را زیاد شنیده‌اید.

مایکل دل معتقد است که رضایت مشتری از عملکردش، کسب و کار او را بیمه کرده است و در او انگیزه ایجاد و توسعه شرکت دل را به وجود آورده است.

او همیشه استراتژی‌ های جدیدی برای مبارزه و به دام انداختن شرکت‌هایی که رقیبش هستند، دارد و اکنون هم تصمیم گرفته که برخلاف گذشته روی پروژه‌های شراکتی سرمایه‌گذاری کند. او تصمیم دارد که حرکتی جنجالی ایجاد کرده و با هدف قرار دادن شرکای شرکت HP آن‌ها را به دام بیندازد و برای پروژه بزرگ تولید رایانه‌های شخصی‌اش، شریک بپذیرد و این موضوع را در شبکه‌های اجتماعی مختلف اعلام کرده است.

وی همچنین ادعا کرده است که تا به حال به این آسانی حاضر به پذیرش یک شریک نشده بوده و این اولین باری است که به راحتی اجازه پیوستن شرکت ‌های دیگر را به دل می‌دهد.

او در این رابطه به تازگی مصاحبه جدیدی را با سایت CRN انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم:

ظاهرا شرکت HP به یک باره تصمیم گرفت که از تجارت رایانه‌های شخصی خارج شود، شرکای تجاری این شرکت چه واکنشی را در مقابل این تصمیم نشان دادند؟

من ادعا می‌کنم که ما در بازار رایانه‌های شخصی بسیار موفق هستیم و در حال حاضر هم فضای سخت‌افزارهای x86 بر این بازار حاکمیت دارد. در این مدت واکنش‌های جالبی از شرکت‌های تجاری دیده‌ایم که با HP شریک بوده‌اند اما نکته‌ای که در این میان اهمیت دارد این است که شرکای خودمان به خوبی از پس این ماجرا برآمدند.

در مورد تصمیم‌های جدیدتان در تجارت رایانه‌های شخصی بگویید.
این تجارت در آینده درآمدی در حدود یک سوم یا بیشتر از درآمد کل ما را به خود اختصاص خواهد داد و من مطمئنم که ما رشد بسیار خوبی در این زمینه خواهیم داشت.
در حال حاضر ما با روند ثابتی در حدود ۲ درصد در حال رشد هستیم که این روند در آینده بیشتر هم خواهد شد.

برای به موفقیت رسیدن در این راستا افراد متخصصی را به کار گرفته‌ایم و اطمینان داریم که هر کسی که به تجارت ما ملحق شود، پیروزی حتمی در انتظارش خواهد بود.

ما برنامه داریم تا محصولات متنوعی را در طیف وسیعی تولید کرده و شرکت‌ خود را توسعه دهیم. همچنین در نظر داریم تا در زمینه پردازش ابری و ارتباطات مجازی هم فعالیت جدیدی را آغاز کنیم.

اگر HP به صورت کامل کنار بکشد، شانس شما بیشتر می‌شود؟
مطمئنا این موضوع یک فرصت بسیار بزرگ برای ما و شرکای ما به حساب خواهد آمد و من به قدری از این فرصت استفاده خواهم کرد که نمی‌توانم عددی را برای سود مالی‌ام در آینده متصور شوم.
به هر حال از HP برای این کارش به شدت ممنون خواهم شد.

آیا در این رابطه به فکر جذب شرکای قبلی HP هستید؟
مسلما این شرکت‌ها اگر بخواهند هوشمندانه فعالیت کنند، چاره‌ای جز پیوستن به ما ندارند. ما اعلام کرده‌ایم که در حال حاضر به راحتی شریک می‌پذیریم و از این جا به بعد همه چیز به انتخاب این شرکت‌ها برمی‌گردد.
زیرا این طور که مشخص است، HP آن‌ها را در نیمه راه رها کرده است.

 

 

ارسال در تاريخ جمعه 25 فروردين 1391برچسب:دل,لپ تاپ,لب تاب,کامپیوتر,مایکل دل, توسط *_*شرافتی*_*


يك ميلياردر با روش فروش كالاهاي ارزان

همه انسان های موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آن را به گردن می گیرند.



هیچ وقت اقتصاد یا فرد دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی دانند. در عوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند.
[تصویر: sf9cq2ha04nek4gky11.jpg]


همیشه همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. کارل هانس آلبرشت (Karl hans Albrecht)، متولد 20 فوریه سال 1920، کارآفرین آلمانی است که به همراه برادرش تئو آلبرشت (Theo Albrecht) فروشگاه زنجیره ای آلدی (Aldi) را تاسیس کرده است.


کارل و تئو آلبرشت در شرایط متوسطی در اسن بزرگ شدند. پدرشان ابتدا به عنوان یک کارگر معدن و سپس به عنوان یک کارگر معدن و سپس به عنوان دستیار نانوایی مشغول به کار شد. مادرشان صاحب یک خواروبارفروشی کوچک، در محله کارگران «شانه بک» بود. تئو نزد مادرش به شاگردی پرداخت درحالی که کارل در یک مغازه پخت غذاهای آماده مشغول به کار شد.

کارل همچنان طی جنگ جهانی دوم در ارتش آلمان مشغول به خدمت شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1946، این دو برادر کسب و کار مادرشان را به دست گرفتند و تا سال 1950، 13 مغازه در «روهر والی» داشتند.

[تصویر: 7nncn0sqi4ycw5jvblfu.jpg]

برادران آلبرشت ایده ای داشتند که در آن زمان بسیار جدید بود. آنها حداکثر میزبانی را که به طور قانونی می توانستند از قیمت کالا قبل از فروش کم کنند (یعنی 3 درصد) به عنوان تخفیف در نظر می گرفتند. این درحالی بود که پیشگامان بازار آن دوره که اغلب نیز با هم همکاری داشتند، مشتریان را برای دریافت تخفیف ملزم به جمع آوری برچسب های تخفیف می کردند تا پس از جمع آوری و ارسال آنها بتوانند مقداری از پولشان را پس بگیرند.

برادران آلبرشت همچنین کالاهایی را که خوب به فروش نمی رفتند از لیست فروشگاه شان حذف می کردند. به علاوه آنها با عدم انجام تبلیغات و تا جای ممکن کوچک نگه داشتن اندازه فروشگاه هایشان، هزینه را کاهش می دادند. زمانی که دو برادر در سال 1960 شرکت را به دو بخش تقسیم کردند، همه فکر می کردند که آنها ورشکست خواهند شد، درحالی که در همان زمان آنها مالک 300 فروشگاه و درآمد سالانه 90 میلیون (به پول رایج آلمان در آن زمان) بودند. کارهای فروشگاه آلدی بین دو برادر تقسیم شد، به این شکل که کارل کنترل بخش سودآورتر آلدی (جنوب) و برادرش تئو کنترل آلدی (شمال) را به عهده گرفتند.


با اینکه هر دوی این گروه ها از سال 1966 از لحاظ قانونی و مالی کاملا جدا شده اند، همواره روابط شان را روابطی دوستانه نامیده اند. آنها در سال 1962 برای اولین بار برند فروشگاه آلدی (Albrecht-Discount) را معرفی کردند. گروه آلدی شمال در حال حاضر شامل 35 شعبه مستقل منطقه ای با حدود 2500 فروشگاه و گروه آلدی جنوب شامل 31 کمپانی با 1600 فروشگاه می باشند.

آلدی شمال مختص بازارهایی چون بازار بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، فرانسه، اسپانیا، پرتغال و دانمارک است. آلدی جنوب هم بازارهای ایالات متحده آمریکا، استرالیا، بریتانیا، ایرلند، سوئیس، اسلوونی و غیره را پوشش می دهد. در آغاز فروشگاه های آلدی به دلیل ارزان بودن کالاهایشان مورد تمسخر قرار می گرفتند و مردم گمان می کردند که این قیمت ارزان بودن کالاهایشان مورد تمسخر قرار می گرفتند و مردم گمان می کردند که این قیمت ارزان به دلیل کیفیت پایین کالاها بوده و مشتریانشان افراد فقیری هستند که نمی توانند از فروشگاه های دیگری خرید کنند، اما به هر حال با اینکه ارزش این فروشگاه توسط بسیاری از افراد زیر سوال می رفت، هیچ گاه از سودآوری اش کاسته نشد.


درواقع به تدریج بسیاری از مصرف کنندگان آلمانی دریافتند که آلدی و محصولاتش مستحق نیستند که اینطور بی ارزش در نظر گرفته شوند، چون متوجه شدند که این قیمت های پایین از نظر اقتصادی نیز قابل توجیه است. این تغییر در ادراکات جامعه با به بازار فرستادن کتاب های آشپزی ای که فقط از مواد اولیه آلدی استفاده می کردند، تسریع و در نهایت منجر به ظهور گروهی از طرفداران آلدی در آلمان شد.

از آنجا که کارل همیشه از مطرح شدن زندگی شخصی اش در جامعه اجتناب کرده، اطلاعات کمی درباره او جود دارد. او متاهل است و به گفته مجله فوربس دو فرزند دارد که هیچ یک از آنها در آلدی کار نمی کنند. در حال حاضر برادران آلبرشت هر دو در اسن آلمان زندگی می کنند.


کارل یکی از طرفداران گلف است و گاهی اوقات در زمین گلف خود که در سال 1976 آن را ساخته، گلف بازی می کند. او همچنین گل های ارکیده پرورش می دهد. شایعاتی وجود دارد درمورد اینکه او کلکسیونر دستگاه های تایپ قدیمی و عتیقه نیز می باشد. کارل آلبرشت در سال 1994 خودش را از فعالیت های روزانه آلدی کنار کشیده و تنها به عنوان رئیس هیات مدیره شرکت به فعالیت می پرداخت.

[تصویر: ym2bfbdks0dyowf5slro.jpg]


او در آغاز سال 2002 از این مقام هم کناره گیری و به این شکل تمام کنترل شرکت را واگذار کرد. در حال حاضر هیچ یکی از این دو برادر دیگر این فروشگاه را اداره نمی کنند. هم اکنون فروشگاه های آلدی در حدود 60 کشور دنیا شعبه دارند. کارل آلبرشت، ثروتمندترین فرد آلمان و ششمین فرد ثروتمند جهان، با ثروت 5/21 میلیارد دلار، صاحب سوپرمارکت زنجیره ای «آلودی سود» با کالاهای ارزان قیمت است. این فروشگاه زنجیره ای به خوبی توانست رکود اقتصادی اخیر دنیا را پشت سر بگذارد.

مصاحبه با آقای علی فرزامی (مدیر رستوران های زنجیره ای هایدا)

اگر به 10سال قبل برگردیم، به یاد می‌آوریم كه هیچ خبری از این همه رستوران‌های رنگارنگ نبود، حتی در پایتخت بزرگ‌و‌گاهی دوست‌داشتنی چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم می‌خورد. حتی در خیابان‌های اصلی شهر كه این‌روزها به دلیل تعدد رستوران‌ها در شب‌های تعطیل به پاركینگی مبدل می‌شوند هم اثری از رستوران‌های زرد، نارنجی و بنفش با تابلوهای نقاشی رنگارنگ نبود. قصه از اینجا شروع می‌شود كه 10سال پیش كه هنوز خبری از این تعداد رستوران جورواجور نبود، یك جوان بیست و چند ساله به تنهایی و بدون كمك خانواده همراه با یك شریك شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح كرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبه‌ها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا كرده است. علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیركل شعبه‌های هایدا است. طرح‌ها وبرنامه‌های زیادی برای آینده دارد كه بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه كارش است. او به مدرن‌تر و بهداشتی‌تر شدن می‌اندیشد و به امید روزی است كه بتواند غذایی با كیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه كند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرك كارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچ‌ویل آمریكا گرفته است. باوجود مشغله زیاد او مدت زیادی را برای گفت‌وگو منتظر ماندیم، به‌دلیل اینكه پیشرفت و رشد كارش می‌تواند الگوی خوبی برای دیگران باشد.

آخرین بار كی غذای هایدا را خوردید؟
دو روز پیش ناهار.

چی خوردید؟‌
ژامبون مرغ تنوری هایدا.

كالباس بازید؟
تقریباً.

كالباس از كجا آمده؟‌
در ایران كالباس را به نام ارمنی‌ها می‌شناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمی‌دانم.

شنیده‌ایم هایدا كلاس‌هایی برای طرز برخورد با مشتری و آداب‌معاشرت برگزار می‌كند.
بله.

چه كسی معلم است؟‌
مهندس كنترل كیفیت داریم كه این كارها برعهده اوست.


چند سال پیش كلنگ هایدا را زدید؟‌
10 سال.

با چند شعبه؟‌
با یك شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال

آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟‌
بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران كم بود، اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.

قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه كاری بودید؟‌
شغل پدری ما تره‌بار است.

سرمایه اولیه را از كجا آوردید؟‌
هیچ سرمایه‌ای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و تره‌بار، را به همراه برادرانم شروع كردیم. شغل اصلی پدرم كشاورزی است از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل كشاورزی می‌كرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در كار تره‌بار بود. هنوز هم ما آن كار را ادامه می‌دهیم.

جالب است كه بدانم چه شد كه به فكر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟‌
وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان كه می‌رفتم آنجا دو ساندویچ‌فروشی كاری شبیه هایدا ارایه می‌دادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا می‌خورم. آنجا فكر هایدا به ذهنم رسید.


ظاهراً‌ژامبون خیلی دوست دارید؟‌
من عاشق ژامبون هستم. هر روز صبح، ظهر، شب.

اضافه وزن پیدا نكردید؟‌
چرا، دكتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش كنی.

كدام را انتخاب كردید؟‌
ترجیح می‌دهم ورزش كنم.

این علاقه شما به نفع هایدا است؟‌
بله، بهترین آزمایش برای كیفیت غذا، خوردن آن است، اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالاً‌مشتریان هم از غذا راضی هستند.

ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت كردید؟‌
نه، فكر نمی‌كنم برای عادت باشد. سیگار كه نیست.

شما تضمین صددرصد می‌كنید كه غذای شما بهداشتی است؟‌
بله، صددرصد.

یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا كسی ناراضی نبوده است؟
تا به حال خیر، اما خب احتمال دارد. سس را به‌صورت روزانه تهیه ‌می‌كنیم. بنابر این هیچ‌وقت مسموم نمی‌شود. كاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته می‌شود. به هر حال ممكن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی می‌كنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.

چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام می‌دهید؟‌
مهندس بهداشت داریم كه هفته‌ای سه بار شعبه‌های مختلف را كنترل می‌كند.


از بازدهی كارتان راضی هستید؟‌
صددرصد. بیشتر از آن خدا را شكر می‌كنم كه این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدم‌های خوبی هستند.

از 10 سال پیش كار هایدا شروع شد، این روند چگونه ادامه پیدا كرد؟‌
كار رفته‌رفته گسترش پیدا كرد. اما سال اول ضرر دادیم.

خیلی زیاد ضرر دادید؟‌
10 سال پیش 18 میلیون تومان، پول كمی نبود.

با چقدر سرمایه شروع كردید؟‌
اولین شعبه با وسایل حدود 50 میلیون شد كه با یكی از دوستانم شریك شدم.

چرا ضرر دادید؟‌
می‌خواستیم بازار را بگیریم، یعنی مشتری جمع كنیم، البته ضرر ما به این ‌صورت بود كه جنس با كیفیت را با قیمت ارزان‌تر می‌فروختیم.

اولین ساندویچ قیمتش چقدر بود؟‌
160 تومان، درصورتی‌كه یك ساندویچ معمولی 200 تومان بود. هر ساندویچ حدوداً 180 تومان برای ما تمام می‌شد كه آنرا ارزان‌تر می‌فروختیم.

بعد چه شد؟
با درآمد تره‌بار جبران كردیم. البته تعدادی هم شریك گرفتیم. اما چون فروش زیادی داشتیم كم‌كم به سوددهی رسید و سال دوم یك شعبه دیگر در ولیعصر باز كردیم و قیمت هر ساندویچ 180 تومان شد.

گران‌فروش نبودید؟‌
با گرانی موافق نیستم. با تعدادی مشتری، فروش زیاد و سودآوری به دست می‌آید.


در حال حاضر در تهران هایدا چند شعبه دارد؟‌
11 شعبه ساندویچ سرد داریم و 3 شعبه گرم.

ژامبون‌ها را از كجا تهیه می‌كنید، كیفیت آن‌را كنترل می‌كنید؟
بله، طبق دستوری كه به كارخانه‌های تولید‌كننده می‌دهیم، زیر نظر ما تهیه می‌كنند اما در‌آینده تصمیم داریم كه یك كارخانه تولید ژامبون راه‌اندازی كنیم.

چرا تعداد شعبه‌های گرم كمتر است؟
به دلیل اینكه فضای بیشتری می‌خواهد و ملك هم خیلی گران است و تا سال گذشته برای خرید شعبه‌ها از هیچ‌گونه تسهیلاتی استفاده نكردیم.

امسال وام گرفته‌اید؟‌
خیلی كم

چه روشی داشتید كه از رقیبانتان پیشی گرفتید؟ همزمان با شما چند شعبه دیگر هم بود اما هیچ‌كدام از آنها به اندازه شما پیشرفت نكرده‌اند؟‌
این را از صمیم قلب می‌گویم هیچ‌وقت به دنبال سود زیاد نبودم به صورتی‌كه مشتری ضرر ببیند تا ما سود كنیم. از بهترین كارخانه‌ها اجناس را تهیه كنم. مشتری‌ها بهتر از من می‌دانند كه كیفیت غذا چطور است. بعضی از آنها هر روز از غذای هایدا می‌خورند. بعضی از آنها كوچكترین تغییر را می‌فهمند به ما زنگ می‌زنند می‌گویند امروز مزه سس شما تغییر كرده است.
مشتری‌هایی داریم كه واقعاً ما را دوست دارند. آنها نعمت هستند و من هم آنها را دوست دارم. بعضی از آنها همیشه نسبت به غذاها و كار توجه دارند و كوچكترین مساله را متذكر می‌شوند. گاهی فكر می‌كنم آنها به اندازه من هایدا را دوست دارند.

این موضوع برای شما خیلی لذت بخش است. معتقد هستید كه چون مردم از كار و قیمت غذاهای شما راضی هستند، پیشرفت كرده‌اید؟‌
كاملاً، واقعاً درآمد بابركتی داریم.

در حال حاضر كیفیت ساندویچ شما با 10 سال پیش كه شروع كارتان بود تغییر نكرده است؟‌
تفاوت چندانی نداشته است. وزن ژامبون‌ها مقدار كمی افزایش پیدا كرده است.

چرا سس را به‌صورت بسته بندی نمی‌دهند. كه هر كسی تمایل دارد از سس استفاده كند یا اینكه هر دو مدل یعنی با سس، بدون سس را آماده داشته باشید. این انتقادی است كه بعضی از مشتریان دارند؟‌
فكر بدی نیست. سسی كه ما برای ساندویچ‌ها استفاده می‌كنیم فرمول مخصوصی دارد. البته ساندویچ بدون سس هم در شعبه‌ها موجود است.


سس ساندویچ هایدا چه ویژگی دارد؟‌
با ژامبون خوشمزه تر است. طرز تهیه آن‌را یك دكتر ایرانی كه قبلاً در مك‌دونالد كار می‌كرده به ما داده است.


از سس رژیمی استفاده نمی‌كنید؟‌
خیر، سس معمولی است. خیلی از كارخانه‌های تولیدكننده سس به ما پیشنهاد سس رژیمی می‌دهند. درصورت حمایت دولت قصد دارم كارخانه سس و نان و ژامبون هم دایر كنم.

نان ساندویچ هایدا مخصوص است؟‌
از نان فرانسوی استفاده می‌كنم. حجم آن كمی بیشتر است و مخصوص ما درست می‌‌كنند.

در شهرستان‌ها چند شعبه دارید؟‌
در كل ایران 37 شعبه داریم.


در دوبی هم شعبه دارید؟‌
نه، فقط از روی اسم ما تقلید كرده‌اند.


در خارج از كشور هم شعبه افتتاح می‌كنید؟‌
احتمالاً تا چند وقت دیگر در اروپا یك شعبه افتتاح می‌كنیم.

چرا آنجا را انتخاب كردید؟‌
دختر یكی از دوستانم آنجا زندگی می‌كند و می‌گوید كه اروپا ایرانی زیاد دارد و قیمت ساندویچ هم خیلی گران است. با فروش ارزان می‌توانیم بازار خوبی داشته باشیم. البته موادغذای را از ایران می‌بریم.

در روز چقدر درآمد دارید، از كل شعبه‌ها؟
راضی هستیم. اما دقیقاً‌نمی‌توانم بگویم، متغیر است. اما مگر من چقدر می‌توانم پول خرج كنم؟ الان حدود 400 كارمند دارم كه زندگی آنها از این كار تامین می‌شود.

تا حالا كارمندی را اخراج كرده‌اید؟‌
تا حالا كارمندی را در این 10سال اخراج نكرده‌ام بعضی وقت‌ها به دلیل جوانی اشتباهاتی می‌كنند اما سعی می‌كنم با صحبت مشكل را برطرف كنم.

اگر كسی از آنها بپرسد كه از كارفرمای خود راضی هستند، فكر می‌كنید چه جوابی می‌دهند، اصولاً كارمندان همیشه از كارفرمایان ناراضی هستند؟‌
تا حالا نشنیده‌ام كه ناراضی باشند.

از حقوقی كه می‌گیرند رضایت دارند؟
فكر می‌كنم راضی باشند.

چه امكاناتی برای كارگران درنظر می‌گیرید؟‌
جای خواب، امكانات بهداشتی، لباس و برنامه غذایی متنوع.

الان كارگر ده سال پیش شما چقدر امكانات دارد؟‌
خانه، ماشین و موبایل دارند، البته با مقداری پس‌انداز.

كارمندان متاهل امكانات بیشتری دارند؟‌
بله، اگر كسی بخواهد ازدواج كند یا مشكلی داشته باشد سعی می‌كنم آن را حل كنم. البته این حرف‌ها گفتن ندارد.

اتفاقاً‌این خیلی خوب است كه آدم‌ها بدانند كه شما و یا امثال شما چه برخوردی با اطرافیانشان دارند. اصولاً‌ذهنیت همه منفی است و فكر می‌كنند اگر كسی در كارش پیشرفت كرده حتماً سر دیگران را كلاه گذاشته است.
شاید اینطور باشد. اما می‌ترسم تعریف از خود باشد.


چقدر وقت می‌گذارید برای رسیدگی به این مسایل و یا چه برنامه‌ریزی دارید؟‌
هر شعبه یك مدیر دارد كه مسایل را به من انتقال می‌دهد.

كارگرهای شما بیشتر از شهر خودتان هستند؟‌
نه، حس ناسیونالیستی ندارم. همه ایران را دوست دارم. اما كارگران آذری كار سنگین را راحت‌تر انجام می‌دهند.

خود شما در روز چند ساعت كار می‌كنید؟‌
كمتر از 15 ساعت نیست. بعضی وقت‌ها 20 ساعت هم كار می‌كنم.

حقوقی كه در نهایت برای كارگران در نظر می‌گیرید به نسبت جاهای دیگر بیشتر است؟‌
بله.

بیمه هم دارید؟‌
هر كارگری كه تعهد بدهد 3 سال كاركند بیمه می‌شود. سعی می‌كنم كه كارگرها را راضی نگه دارم.

از هایدابرگر بگویید.
از یك سال پیش هایدابرگر افتتاح كردم. در حال حاضر 3 شعبه در تهران داریم. ژامبون‌ها را همراه پنیر درون فر قرار می‌دهیم. نان و سس آن با ساندویچ سرد هایدا متفاوت است. در هایدابرگر 5 نوع همبرگر داریم كه به‌صورت زغالی و بدون روغن درست می‌شوند كه شامل (برگر زغالی، قارچ‌برگر، دوبل‌برگر، چیز‌برگر و مخصوص هایدا می‌شود و دو نوع هم سوسیس و 3 نوع هم ژامبون تنوری داریم كه در تنور پخته می‌شود.

ایران هایدا چرا ادامه پیدا نكرد؟‌
قرار بود غذاهای ایرانی را در این شعبه تهیه كنیم و به مشتریان بدهیم. اما خیلی گرفتاری داشت و رسیدگی وقت خیلی زیادی می‌خواست. یك ماه پس از شروع كار ناراحتی قلبی گرفتم.

هایدا، شعبه آبمیوه و بستنی هم دارد. شعبه‌ها در كجا است؟‌
فعلاً 3 شعبه در تهران داریم. آبمیوه و بستنی دقت و توجه بیشتری از جهت بهداشتی احتیاج دارد. چون در كار تره‌بار سردخانه داریم اجناس را با قیمت و كیفیت بهتری تهیه می‌كنیم.

چند نوع آبمیوه دارید؟‌
تنوع زیادی دارد. بستنی هم یك نوع سنتی مخصوص درست كردیم كه به‌صورت آزمایشی طعم آن را مردم امتحان می‌كنند. اگر مورد پسند قرار گرفت تولید آن شروع می‌‌شود. اما آبمیوه‌های ما كاملاً‌به‌صورت طبیعی تهیه می‌شود.

چرا تا به حال كسی در ایران غذاهای سنتی را به‌صورت فست‌فودها ارایه نداده است. البته نه مثل كوكوسبزی‌والویه‌های بعضی از ساندویچ‌فروشی‌ها كه آدم را از غذا خوردن پشیمان می‌كند؟
كار سخت و وقت‌گیری است. ترجیح می‌دهم كه در همین راستا فعالیت ‌كنم. اما عمده‌ترین دلیل عملی نشدن غذاهای ایرانی به‌صورت آماده یا فست‌فود این است كه جای زیادی را احتیاج دارد و ملك خیلی گران است.


در شعبه‌های جدیدی كه قصد افتتاح دارید چقدر نوآوری ایجاد می‌كنید؟
در شعبه‌های جدید همه مراحل‌ تهیه غذا در جلوی چشم مشتری است. البته طرز بسته‌بندی هم مقداری فرق می‌كند. سعی می‌كنیم كه با مد روز دنیا پیش برویم.

احتمالاً اگر به خارج از ایران سفر كنید اولین جایی‌كه می‌روید رستوران است؟‌
بله، همینطور است. به رستوران‌های معروف در دنیا می‌روم و روش كارشان را می‌بینم.

هایدا را تا چند شعبه گسترش می‌دهید؟‌
حدوداً ‌تا 50 شعبه در سطح ایران. البته بیشتر به دنبال ایجاد كارخانه سس و نان هستم. قصد دارم انواع نان و كیك را برای همه مصارف تولید كنم.
بزرگترین راز موفقیت را چه می‌دانید؟‌
پشتكار و صداقت

دركارهایتان شریك دارید؟ خیلی از آدم‌ها از كار شراكتی ناراضی هستند.
گذشت خیلی مهم است.

برای كنترل كار از چه سیستم مدیریتی استفاده می‌كنید؟ چقدر به كار آنها اعتماد دارید؟
5 برادر دارم كه سعی می‌كنم از آنها كمك بگیرم. اولین خصوصیاتی كه كاركنان باید داشته‌باشند این است كه سیگار نكشند. خیلی از مدیران شعبه دارای تحصیلات بالا در سطح دكترا و یا كارشناسی ارشد هستند.

شما در رشته دیگری هم به تازگی فعالیت خود را شروع كرده‌اید، در آن زمینه توضیح بدهید.
به كمك یكی از دوستانم در حال برگزاری كلاس‌های كنكور هستیم.

با چه قصدی این كار را شروع كردید؟‌
شاید خیلی‌ها به دنبال پول باشند. اما من به كار‌فرهنگی خیلی علاقه دارم و به دنبال این هستم كه یك كار نو انجام دهم. از بهترین استادان استفاده كنم، كمترین سود را هم ببرم اما برای من خیلی ارزش دارد كه بیشترین تعداد قبولی از این كلاس كنكور باشد. ارزش روانی این كار برای من خیلی مهم است.

اگر به شما پیشنهاد بدهند كه تهیه‌كننده یك فیلم بشوید قبول می‌كنید؟ با توجه به علاقه شما در زمینه كارهای فرهنگی.
به فیلم اصلاً علاقه ندارم، ولی عاشق روزنامه خواندن هستم. قبل از خواب همیشه وقتی را برای خواندن روزنامه اختصاص می‌دهم.

كلاس كنكور شما در حال حاضر چند شعبه دارد؟‌
فعلاً ‌2 شعبه. اما تا چند سال آینده در تمام مناطق ایران كلاس كنكور دایر خواهم كرد. كیفیت برگزاری آن خیلی اهمیت دارد. اگر افرادی واقعاً توانایی پرداخت هزینه كلاس را نداشته باشند مراعاتشان را می‌كنیم.

در 10 سال آینده خودتان را در كجا می‌بینید؟‌
خیلی فكرها دارم، ولی سعی می‌كنم در هر كاری كه انجام می‌دهم اول باشم. اگر بتوانم، دوست دارم كارآفرینی كنم دلم می‌خواهد روزی 500 هزار كارمند داشته باشم نه اینكه از آنها سوء استفاده كنم، با هم كار كنیم و برای آنها شهرك مسكونی درست كنم. به هرحال از اینكه بتوانم به زندگی دیگران كمك كنم خیلی خوشحال می‌شوم.

پول چقدر برای شما اهمیت دارد؟‌
در مرحله سوم زندگی است. دوست داشتن و محبت بین آدم‌ها، صداقت و گذشت، قبل از پول اهمیت دارد. پول برای گردش سرمایه و ایجاد اشتغال خوب است. مگر یك آدم به تنهایی چقدر احتیاج به پول دارد؟

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد